گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵

 

غم مسکن و فکر مأوا ندارم

عجب نیست گر در دلی جا ندارم

درین بحر از خجلت تنگ ظرفی

حبابم که چشمی ببالا ندارم

شکفته رخ از فقر همچون سرابم

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹

 

جنون تا بداد اسیران رسیده

ز داغش چه سرها بسامان رسیده

غم از هر طرف ساغری پیشم آرد

چو هشیار در بزم مستان رسیده

نه از لخت دل خانه ام گلستان شد

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹

 

زتیغ تو بر دل در آشنائی

گشادیم شاید ازین در در آئی

نگه را بمژگان رسان، چند باشد

میان دو همخانه ناآشنائی

سر الفت ابروان تو گردم

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - تاریخ تولد فرزند شاه جهان

 

یکی نیر از برج شاهی دمیده

که نورش گرفته ز مه تا بماهی

ز شاه جهان باد شه تا بآدم

پدر بر پدر صاحب تاج شاهی

زشاهان کسی این نسب را ندارد

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - ماده تاریخ تزویج اورنگ زیب

 

جهان کرده سامان بزم نشاطی

که گلبانگ عیشش بگردون رسیده

قران کرده سعدین و زینسان قرانی

فرح خیز و پر یمن دوران دویده

ز پیوند این گلبن باغ دولت

[...]

کلیم