گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۴

 

همی تا توانی سخن نرم دار

دل مردمان با سخن گرم دار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۵‌

 

کسی را میازار در گفتگوی

به کین و زیان کسان ره مپوی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۶

 

گرت‌ خواسته ‌هست‌ از آن ‌خواسته

رخ رادمردی کن آراسته

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۷

 

مزن گام با کس به راه فریب

که این راه دارد سر اندر نشیب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۸‌

 

مه و پیشوا را گرامی شمار

سخنشان به جان و به دل برگمار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۹

 

اگر وام ‌خواهی ‌ز خویشان‌ بجاست

ز بیگانه وام ار ستانی خطاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۰

 

گرت خویش باشد زن شرمگین

ورا شوی دانای زیرک گزین

جوان خردمند داننده راه

بود همچو ورزیده خاک سیاه

که چون از برش تخم بپراکنی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲

 

سخن جز به اندیشه‌ با کس مکن

یکی مرد باش آشکارا سخن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۳

 

به مرد بدآیین مده وام هیچ

وگر وام خواهد ازو رخ بپیچ

گه وام دادن ره داد پوی

به آیین بده وام و بیشی مجوی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴

 

زن باخرد را ز جان دوست دار

که باشد زن باخرد دستیار

زنی جوی فرزانه و شرمگین

هشیوار و آرام و آرزمگین

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۵

 

تهیدست مرد جوانمرد راد

چو دخت‌ از تو خواهد ببایدش داد

چو شد مرد، کارآگه و خوب‌خیم

نباشد ز درویشی‌اش هیچ بیم

چه باک ارنه بالایش آراسته

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۶

 

به‌مردم‌بر افسوس و خواری مکن

بویژه به مه‌سال مردکهن

که روزی تو مه‌سال گردی و پیر

همان بینی از رب‌بدکان‌ هژبر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۷

 

به زندان مکن آبرومند را

میفکن نهال برومند را

(‌جوان گنه کاره دربان مکن

به زندان مر او را نگهبان مکن‌)

کسی کاو ندارد ز یزدان هراس

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۸

 

چو داری پسر ده به فرهنگیان

دبیری بیاموزش اندر میان

دبیری ورا دیده روشن کند

دلش خرم و مغز گلشن کند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۹

 

چو خواهی به ‌تیزی‌سرایی سخن

نگه کن بدان گفتهٔ خویشتن

بساگفته کان را نبایست گفت

بسا گفته کآن را نباید نهفت

به‌جای خموشی سخن سر مکن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۰

 

بجو راستگو مرد، پیغامبر

کجا راست آید پیامت بسر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۱

 

کسی کش‌فکندی‌وکردیش‌خوار

مدارش‌ به ‌نزدیک خویش استوار

چو خواهی کنی‌دستکیری زکس

بجوی آبرومند نادسترس

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۲، ۶۳، ۶۴

 

ستوده گوش باش و والامنش

خجسته نهاد و فرارون کنش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۵

 

مکن خودستایی که وارون شوی

به وارونگی کی فرارون شوی

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶

 

به نزد خدا و خداوندگار

ز نامرزی خویشتن شرم دار

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode