گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

زده مرد (‌را) استوار مدار، و آپریکان (‌آبرمند) مرد (‌را) چگونه که آیین بود، هزینه به او ده‌.

کسی کش‌فکندی‌وکردیش‌خوار

مدارش‌ به ‌نزدیک خویش استوار

چو خواهی کنی‌دستکیری زکس

بجوی آبرومند نادسترس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode