گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید

 

چرا باز تیره کند ماه وتیر

زمین در نوردد چو نامه دبیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید

 

نه آرام جوی و نه جنبش پذیر

نه از جای بیرون و نه جای گیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید

 

تباهی به چیزی رسد ناگزیر

که باشد به گوهر تباهی پذیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید

 

خنیده به کلک و ستوده به تیر

بدین گنج‌بخش و بدان شهرگیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱ - در مردانگی گرشاسب گوید

 

زبون کردش اسپندیار دلیر

به کشتیش آورد سهراب زیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

کیانی نشستنگهی دلپذیر

گزیدند بر گوشهٔ آبگیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

به دل می کند بددلان را دلیر

پدید آرد از روبهان کار شیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

هوا ابر بست از بخور عبیر

بخندید بمّ و بنالید زیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

ازین دو کبوتر شده جفت گیر

کدامست رایت که دوزم به تیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

به رخ دلبر از درد شد چون زریر

مژه ابر کرد و کنار آبگیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

گمانی نکو بردی ای دلپذیر

ولیکن گمانت کمان بُد نه تیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

به پیش پدر شد طورگ دلیر

بپرسید کای برهنر گشته چیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید

 

زره کرد پوشش به جای حریر

به بازی کمان خواست با گرز و تیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید

 

بسی بر سپاه گران گشته چیر

بسی سروران را سرآورده زیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

مرا چون به کف گرز و شبرنگ زیر

به پیشم چه نر اژدها و چه شیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

شما را می و شادی و بمّ و زیر

من و اژدها و کُه و گُرز و تیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

ز برش ار پریدی عقاب دلیر

بیفتادی از بوی زهرش به زیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک

 

برون تاخت گرشاسب چون نرّه شیر

یکی بور چوگانی آورده زیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی

 

نشد هیچ از آن کُند گرد دلیر

گذشت از میان همچو غرنده شیر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها

 

به گرز گران یاخت مرد دلیر

درآمد خروشنده چون تند شیر

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۹
sunny dark_mode