×
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر
|
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ
|
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور
|
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه
|
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب)
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
به رستم چنین گفت کاندر گذشت
ز من جنگ و پیکار سوی تو گشت
تو زین بیگناهی که این کوژپشت
مرابرکشید و به زودی بکشت
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
تهمتن نیامد به لشکر ز دشت
که اکنون که روز من اندر گذشت
همه کار ترکان دگرگونه گشت
ازان پس که بنمود پنچاه و هشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
بدین داستان نیز شب برگذشت
سپهر از بر کوه تیره بگشت
یکی چاره جست اندر آن کار زشت
ز کینه درختی بنوی بکشت
دو کودک بدیدند مرده به طشت
از ایوان به کیوان فغان برگذشت
ز هر در سخن چون بدین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت
همانا که ایزد نکردش سرشت
مگر خود سپهرش دگرگونه کشت
به شادی یکی نامه پاسخ نوشت
چو تازه بهاری در اردیبهشت
نخواهم زمانه جز آن کاو نوشت
چنان زیست باید که یزدان سرشت
نبینی که کاووس دیرینه گشت
چو دیرینه گشت او بباید گذشت
چو خورشید تابنده بنمود پشت
هوا شد سیاه و زمین شد درشت
جهاندار بر چرخ چونین نوشت
به فرمان او بردهد هرچ کشت
بیاراست شهری بسان بهشت
به هامون گل و سنبل و لاله کشت
به گلشهر گفت آنک خرم بهشت
ندید و نداند که رضوان چه کشت
سیاوش ز ایوان به میدان گذشت
به بازی همی گرد میدان بگشت
سیاوش بدو گفت کز تو گذشت
نبرد دلیران مرا خوار گشت
برادر بد از کالبد هم ز پشت
چنان پرخرد بیگنه را بکشت