گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۱

 

بیامد خروشان به خواهشگری

بیاراست با نامور داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱

 

که جمشید با فر و انگشتری

به فرمان او دیو و مرغ و پری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۱

 

به پیمان شکستن نه اندر خوری

که شیر ژیانی و کی منظری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۵

 

بیامد گران لشکری بربری

سواران جنگ‌آور لشکری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷

 

به مرو و نشاپور و بلخ و هری

فرستاد بر هر سویی لشکری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹

 

ز هر کشوری نامور مهتری

که بر سر نهادی بلند افسری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱

 

به گیتی دران کوش چون بگذری

سرانجام نیکی بر خود بری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳

 

جدا گشت زو کودکی چون پری

به چهره بسان بت آزری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

سر بانوانی و هم مهتری

من ایدون گمانم که تو مادری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

همان یاره و تاج و انگشتری

همان طوق و هم تخت گنداوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

سخن گر گرفتی چنین سرسری

بدان گیتی افگندم این داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵

 

ز هر سو که بد نامور لشکری

بخواند و بیامد به شهر هری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵

 

پیاده فرستاد بر هر دری

به بلخ اندر آمد گران لشکری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۸

 

که چون بچهٔ شیر نر پروری

چو دندان کند تیز کیفر بری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

اگر گاه جوید گر انگشتری

ازین بوم و بر بگسلد داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

نباید که فردا گمانی بری

که من بودم آگاه زین داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

برون ران از ایدر به هر کشوری

بهر نامداری و هر مهتری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲

 

که از شاه و دستور وز لشکری

ازین‌گونه نشیند کس داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

جهان پر شگفتست چون بنگری

ندارد کسی آلت داوری

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱

 

خوری گر بپوشی و گر گستری

سزد گر به دیگر سخن ننگری

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۹
sunny dark_mode