یکی انجمن کرد دانش به نام

چهل سال بد در جهان شادکام

ورا خواهری بد پریزاد نام

که کوسمارتیدن ورا بود مام

جوانی که امیرته اش بود نام

سبک تیغ کین برکشید از نیام

پدر بد به پور مهین شادکام

هواخواه کهتر پسر بود مام

همه خاک سیری و سیدون و شام

بدو باژ دادند و گشتند رام

دگر بود زهیرکان شاد کام

که نابارزان خواندندش به نام

پس از وی پسرش انتیوکوس نام

به ایران زمین زیستی شادکام

یکی نامور بود ارزاس نام

به بلخ اندرون زیستی شادکام

سکان شاه خواندند او را به نام

که در سیستان بود با نام و کام

یکی موبدی بود شهروی نام

همی کرد دستوری او تمام

به شهنامه یانس سرایدش نام

و یا خود بزانوش با نام و کام

برادرش کو داشت شاپور نام

همی بود بر تخت فرخنده کام

کهین کش همی بود ارزاس نام

سوی قیصر روم برداشت گام

پسر بد مر او را دو فرخنده کام

که پیروز و هرمزدشان بود نام

چغانی شهی بد فغانیش نام

جهان جوی و با لشگر و نام و کام

در این روز گویند پیروز رام

که پیروز آن جا بشد شادکام

به جایی نهادند او را مقام

که زندان فراموشیش بود نام

به جایش یکی را برافراخت کام

که آذر کود و نباد بودیش نام

سپهدار را بود موریس نام

در ایام هرمز بد او شادکام

سراسر همه خاک لیدی و شام

شد از خون رومی سپه لعل فام