قباد آمد و تاج بر سر نهاد
همه روی گیتی ازو گشت شاد
چنو نامداری نبود ازکیان
به آوردگه بود شیر ژیان
به فرهنگ و دانش سرآمد بدی
به هر کار مغرور بر خود شدی
به هر نوظهوری نظر داشتی
به هر تازه چرخی گذر داشتی
زقوم فتالیت بگرفت باج
ازو یافت آیین مزدک رواج
همی خواست دین نو آرد پدید
سراسر بریدند از وی امید
بزرگان و آزادگان را براند
مغان را به نیکی بر خود نخواند
یکی رستخیزی نمودند سخت
فرود آوریدند او را زتخت
به جایی نهادند او را مقام
که زندان فراموشیش بود نام
از آن دز اگرنام بردی کسی
دگر زین جهان برنخوردی بسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.