گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را

 

گهی ورقه گفتی که ای حورزاد

گرامی روانم فدای تو باد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

گه از هجر و تیمار کردند یاد

گهی برزدند از جگر سرد باد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

غراب الیمانی زبان برگشاد

ز هرگونه گفتارها کرد یاد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد

 

بگفت این و کردش یکی شعر یاد

حدیث جهان، گفت، بادست باد!

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه

 

برو بر همه قصه کردند یاد

چو بشنید برزد یکی سردباد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۵ - شکوهٔ شاعر

 

مرا قصه زین طرفه تر اوفتاد

ولیکن نیارم گذشتن به یاد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

چو این آگهی در جهان اوفتاد

ز هر سو خلایق برو روی داد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

ز پیش خداوند آن پاک زاد

بنالید واندر نماز ایستاد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

شه شام آن گنجها را گشاد

بسی مال و نعمت به درویش داد

عیوقی
 
 
۱
۲