×
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر
|
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر
|
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ
|
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور
|
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه
|
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب)
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
بر این گفتهٔ من چو داری وفا
جهاندار باشی یکی پادشا
کلید خورش خانهٔ پادشا
بدو داد دستور فرمانروا
خورشگر بدو گفت کای پادشا
همیشه بزی شاد و فرمانروا
دو پاکیزه از گوهر پادشا
دو مرد گرانمایه و پارسا
بفرمود پس کاوه را پادشا
که باشد بران محضر اندر گوا
نباشم بدین محضر اندر گوا
نه هرگز براندیشم از پادشا
همی کرد خواهد ز چشمم جدا
یکی رای بایدزدن با شما
ازیرا که پروردهٔ پادشا
نباید که باشد به جز پارسا
منم بندهای شاه را ناسزا
چنین بر تن خویش ناپارسا
چو از مادر مهربان شد جدا
سبک تاختندش به نزدنیا
بدو گفت مهراب کای پادشا
سرافراز و پیروز و فرمان روا
که بر من نباشد کسی پادشا
جهان آفرین بر زبانم گوا
پراندیشه شد جان آن پادشا
که تا چون شود بی پر اندر هوا
خردمند باید دل پادشا
که تیزی و تندی نیارد بها
چنانی که از مادر پارسا
بزاید شود در جهان پادشا
ز ترکان نماند کسی پارسا
غمی گردد از جنگ او پادشا
کنیدش به خنجر سر از تن جدا
به شخی که هرگز نروید گیا