×
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴
شنیدم که مردانِ راهِ خدای
دلِ دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مَقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ؟
۲ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵
چه دانند مردم که در خانه کیست؟
نویسنده داند که در نامه چیست
۱ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵
به یک ناتراشیده در مجلسی
برنجد دلِ هوشمندان بسی
اگر برکهای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد کند مَنْجَلاب
۲ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹
چو پیروز شد دزدِ تیرهروان
چه غم دارد از گریهٔ کاروان؟!
۱ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰
نبیند کسی در سَماعت خوشی
مگر وقتِ رفتن که دَم در کشی
۱ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۴
تو نیکو روِش باش تا بَدسگال
به نقصِ تو گفتن نیابد مَجال
چو آهنگِ بربَط بود مستقیم
کی از دستِ مطرب خورد گوشمال؟
۲ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۹
به دیدارِ مردم شدن عیب نیست
ولیکن نه چندان که گویند: بس
اگر خویشتن را ملامت کنی
ملامت نباید شنیدت ز کس
۲ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰
حریفِ ترشرویِ ناسازگار
چو خواهد شدن دست پیشش مدار
۱ بیت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸
نبشته است بر گورِ بهرامِ گور
که دستِ کَرَم به ز بازویِ زور
۱ بیت