گنجور

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱

 

ازان پس چنین کرد کاووس رای

که در پادشاهی بجنبد ز جای

از ایران بشد تا به توران و چین

گذر کرد ازان پس به مکران زمین

ز مکران شد آراسته تا زره

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۲

 

ازان پس به کاووس گوینده گفت

که او دختری دارد اندر نهفت

که از سرو بالاش زیباترست

ز مشک سیه بر سرش افسرست

به بالا بلند و به گیسو کمند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳

 

غمی بد دل شاه هاماوران

ز هرگونه‌ای چاره جست اندران

چو یک هفته بگذشت هشتم پگاه

فرستاده آمد به نزدیک شاه

که گر شاه بیند که مهمان خویش

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۴

 

یکی مرد بیدار جوینده راه

فرستاد نزدیک کاووس شاه

به نزدیک سالار هاماوران

بشد نامداری ز کندآوران

یکی نامه بنوشت با گیر و دار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۵

 

دگر روز لشکر بیاراستند

درفش از دو رویه بپیراستند

به هاماوران بود صد ژنده پیل

یکی لشکری ساخته بر دو میل

از آوای گردان بتوفید کوه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۶

 

فرستاده شد نزد قیصر ز شاه

سواری که اندر نوردید راه

بفرمود کز نامداران روم

کسی کاو بنازد بران مرز و بوم

جهان دیده باید عنان‌دار کس

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۷

 

بیامد سوی پارس کاووس کی

جهانی به شادی نوافگند پی

بیاراست تخت و بگسترد داد

به شادی و خوردن دل اندر نهاد

فرستاد هر سو یکی پهلوان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۸

 

چنان بد که ابلیس روزی پگاه

یکی انجمن کرد پنهان ز شاه

به دیوان چنین گفت کامروز کار

به رنج و به سختیست با شهریار

یکی دیو باید کنون نغزدست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹

 

همی کرد پوزش ز بهر گناه

مر او را همی جست هر سو سپاه

خبر یافت زو رستم و گیو و طوس

برفتند با لشکری گشن و کوس

به رستم چنین گفت گودرز پیر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۰

 

چه گفت آن سراینده مرد دلیر

که ناگه برآویخت با نره شیر

که گر نام مردی بجویی همی

رخ تیغ هندی بشویی همی

ز بدها نبایدت پرهیز کرد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۱

 

چنین گفت پس گیو با پهلوان

که ای نازش شهریار و گوان

شوم ره بگیرم به افراسیاب

نمانم که آید بدین روی آب

سر پل بگیرم بدان بدگمان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۲

 

تهمتن برانگیخت رخش از شتاب

پس پشت جنگ آور افراسیاب

چنین گفت با رخش کای نیک یار

مکن سستی اندر گه کارزار

که من شاه را بر تو بی‌جان کنم

[...]

فردوسی
 
 
sunny dark_mode