گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - ایضا در مرثیه

 

دو بیننده نخل کثیرالثمر

که بودند در آن به نشو و نما

دو تابندهٔ بدر سعادت اثر

که می‌برد از ایشان جهانی ضیا

یکی صاحب خلق و خوی حسن

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - ایضا ماده تاریخ

 

گل گلشن لطف عبدالغنی

که بادش بهشت معلی نصیب

به غربت فتاد و شراب اجل

شد از جام دورش همان جا نصیب

ولی چون پس از اربعینی شدش

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱ - وله ایضا

 

ابوالفتح بیک آن گرامی جوان

که رخت بقا سوی عقبی کشید

غریو از جهان خاست کان شاخ گل

به آن تازگی پا ز دنیا کشید

چو تاریخ او خواستم عقل گفت

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - وله ایضا

 

ز ارباب دنیا که دارد جهان

به ذات جهاندارشان افتخار

اجل را پی غارت نقد جان

چو با میرزا احمد افتاد کار

در آن ماتم از دست غم چاک شد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۰ - وله ایضا

 

دلا بنگر این بی‌محابا فلک را

که شد تا چه غایت به بیداد مایل

ز روی زمین گردی انگیخت آسان

که کار زمین و زمان ساخت مشکل

چنان بست آن سنگ دل دست ما را

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا

 

سرا سروران جد اعلای تو

محمد رسول امین کریم

که از بس به خلق خداوند بود

به نام خود او را رئوف و رحیم

گران سنگ شد لنگر حلم او

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - رباعیات

 

ازین شش رباعی که کلکم نگاشت

برای جلوس خدیو جهان

هزار و صد بیست تاریخ از او

قدم زد برون هشت افزون بران

بدین سان که از هر دو مصرع زنند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - در ماده تاریخ گوید

 

دل‌افروز شمع شبستان انس

چراغ بدر ز بده دودمان

گل کم بقا سرو کوته حیات

نهال خزان دیده پیش از خزان

درخشان سهیل سریع الغروب

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode