گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

خبرت هست که در آرزوی روی توام

وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام

خسته هجر تو و سوخته عشق توام

عاشق موی تو و شیفتهٔ روی توام

بوی تو باد سحرگه به من آرد صنما

[...]

امیر معزی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

روزگاریست که سودازده روی توام

خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام

به دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت من است

که به روی تو من آشفته‌تر از موی توام

نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود

[...]

سعدی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

من که دیوانه آن سلسله موی توام

جان به لب آمده در آرزوی روی توام

نظری بر من دیوانه کن ای حور لقا

کین زمان همچو پری زنده من از بوی توام

ناوک غمزه رسد تا بدل از ترک دو چشم

[...]

صوفی محمد هروی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲

 

پرده بگشای که من سوختهٔ روی توام

حسرت اندوختهٔ طلعت نیکوی توام

من نه آنم که ز دامان تو بردارم دست

تیغ بردار که منت کش بازوی توام

سینه چاکان محبت همه دانند که من

[...]

فروغی بسطامی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

بس بدل هست خیال رخ نیکوی توام

همه جا جلوه کند پیش نظر روی توام

شادم از اینکه بتیغ تو شدم کشته ولی

هست شرمندگی از رنجش بازوی توام

بخدا یافته‌ام معنی آزادی را

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode