گنجور

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.

 

جوی در خود ورا چو جویانی

خیره هر سوی از چه پویانی

آب لطفش ز جسم خاکی تو

میکند جوش بهر پاکی تو

در خودش جو چو از تو میروید

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۶ - استشهاد آوردن حکایت ابراهیم ادهم رحمة اللّه علیه جهت تاکید پند و موعظه بر این معنی

 

یک شبی خفته بود ابراهیم

بر سر تخت خودب ناز و نعیم

ناگه از بام بانگ و نعره شنید

شقشق پ ا بگوش شاه رسید

بانگ زد گفت های بر سر بام

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۷ - در بیان آنکه عالم چون کوهی است. و افعال و اقوال آدمیان چون صداها که بشخص وا میگردد بدی را بدی و نیکی را نیکی که انالانضیع اجرمن احسن عملا

 

این جزا را تو چون صدا میدان

کز که آید بوقت بانگ و فغان

گر بود بانگ سخت هم ز صدا

بانگ سخت آیدت بگاه ندا

غرش شیر را صدا از کوه

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند

 

این عدد از تن است کان عدد است

دمبدم از عدد ورا مدد است

زانکه ترکیب او ز عنصر چار

آفریده است خالق جبار

بسته در شش جهات و پنج حس است

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۹ - در بیان این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و آله که ان للّه سبعین الف حجاباً من نور و ظلمة و انه لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه کل من ادرک بصره

 

نیم از نور و نیم از ظلمت

هر که بگذشت یافت صد دولت

گشت او قطب آسمان و زمین

در دو عالم بزرگوار و گزین

پرده ‌ های ظلام وصف تن است

[...]

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷۰ - در معنی این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و آله و سلم که موتوا قبل ان تموتوا

 

بو حدیثی بیورده پیغمبر

قنق کشی که در لکن استر

بگذر از گفت ترکی و رومی

چون از آن اصطلاح محرومی

لیک از پارسی و از تازی

[...]

سلطان ولد
 
 
۱
۷
۸
۹
sunny dark_mode