گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳

 

نیمه دخنه بفکن از ار زیز

وانگهش زر بیار و بر سر ریز

تا بدانی که نام یارم چیست

راحت جان بیقرارم کیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۷

 

عین چون در میان صاد نهی

نام آن سرو سیمتن گردد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۰

 

نام آنکو مرا ز غصّه بکشت

سر دستست در میانه ی پشت

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۱

 

آه مقلوب در میانه ی شب

نام آن ماه مهربان منست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۹

 

آنک دل را بوصلش امیدّست

قلب تصحیف عکس خورشیدست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۷ - فی نفی الممکنات و اثبات واجب الوجود

 

چرخ سرگشته ئی گدابیشست

دهر آشفته ئی دغا بیشست

راهب دیر شش در هفتم

هندوی نحس بی بها بیشست

وانک قاضی القضاة گردونست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱ - به نام ایزد

 

تبت یا ذوالجلال و الاکرام

من جمیع الذنوب و الآثام

ای صفاتت برون ز چون و چرا

ذات پاکت بری ز کو و کدام

قاضی حاجت وحوش و طیور

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲

 

آن تن ماست یا میان شما

وان دل ماست یا دهان شما

اگر آن ابرو است و پیشانی

نکشد هیچ‌کس کمان شما

جز کمر کیست آنک می‌گنجد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶

 

طلع الصبح من وراء حجاب

عجلو بالرحیل یا اصحاب

کوس رحلت زدند و منتظران

بر سر راه می کنند شتاب

وقت کوچست و کرده مهجوران

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳

 

ساقیا ساغر شراب کجاست

وقت صبحست آفتاب کجاست

خستگی غالبست مرهم کو

تشنگی بیحدست آب کجاست

دُرد نوشان درد را بصبوح

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹

 

با تو نقشی که در تصوّر ماست

بزبان قلم نیاید راست

حاجت ما توئی چرا که ز دوست

حاجتی به ز دوست نتوان خواست

ماه تا آفتاب روی تو دید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۳

 

گرچه کاری چو عشقبازی نیست

بگذر از وی که جای بازی نیست

بحقیقت بدان که قصه عشق

پیش صاحبدلان مجازی نیست

چون نواهای دلکش عشاق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۵۲

 

عقل مرغی ز آشیانه ی ماست

چرخ گردی ز آستانه ی ماست

شمس مشرق فروز عالمتاب

شمسه ی طاق تابخانه ی ماست

خون چشم شفق که می بینی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

تا ترا برگ ما نخواهد بود

کار ما را نوا نخواهد بود

از دهانت چنین که می بینم

کام جانم روا نخواهد بود

چین زلف ترا اگر به مثل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

اگر آن ماه مهربان گردد

غم دل غمگسار جان گردد

آنک چون نامش آورم بزبان

همه اجزای من زبان گردد

ور کنم یاد ناوک چشمش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

ساقیان چون دم از شراب زنند

مطربان چنگ در رباب زنند

گلعذاران بآب دیده ی جام

بس که بر جامها گلاب زنند

مهرورزان بآه آتش بار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

خیز تا باده در پیاله کنیم

گل روی قدح چو لاله کنیم

بی می جانفزای و نغمه چنگ

تا بکی خون خوریم و ناله کنیم

هر دم از دیده ی قدح پیمای

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode