جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - مقتدایان شهر
خواجگان را نگر برای خدا
کاندر این شهر مقتدایانند
همه عامی و آنکه از پی فضل
لاف پیما و ژاژ خایانند
هر یکی در ولایت و ده خویش
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - ذم زاد بوم
چند گوئی مرا که مذمومست
هر که او ذم زاد بوم کند
آنکه از اصفهان بود محروم
چون تواند که ذم روم کند
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - پاس راز
بخدائی که علم واسع او
از سرایر جدا نشد هرگز
کان سخن کامد از تو در گوشم
با زبان آشنا شد هرگز
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - شهر اصفهان
نیست شهری چو شهر اصفاهان
بحقیقت ز شهرهای عراق
که ببینی درو خساست و بخل
که نیابی درو دروغ و نفاق
خواجگانی بنام و ننگ درو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - راست گوئی
مرد باید که راستگو باشد
ور ببارد بلا بر او چوتگرگ
نام مردی بر او دروغ بود
کش نباشد براست گفتن برگ
راستی را تو اعتدالی دان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۲ - غفلت
چند گویی که عیش نیست به کام
چند گویی که کار نیست به برگ
تا کی اندوه جبه و دستار
مرگ ای خواجه غافلی از مرگ
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - تقاضای کاه
ای کریمی که هست گاه کرم
دل و دست تو کان و دریابم
من گرانی نکرده ام هرگز
وز پی نان نبرده ام آبم
گر اشارت شود بکمتر چیز
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - دوری از خدمت
بخدائی که فیض رحمت او
کرد از بند حرص آزادم
که من از خدمت چو تو مخدوم
تا به ناکام دور افتادم
نه دو دیده بخواب دربستم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - قهرمان شریعت
بخدای ار چهار بالش شرع
حاکمی چون تو دیده در عالم
قهرمان شریعت و ملت
یا سر کلک تست یا خاتم
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عدل
خسروا عدل کن همیشه ازانک
خوب نبود ز شهر یاران ظلم
ظلم شاهان هلاک دهر بود
نیست خرد از بزرگواران ظلم
ظلم بگذار ازانکه برباید
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - دوری
بخدائی که عقل کلی را
بر درش سر بر آستان دیدم
از پی وصف حضرت عزش
دهن نطق بی زبان دیدم
که من از دوری تو دور از تو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - خلعت خاص
ای بزرگی که دست نعمت تو
هست بر نام نیک سر پوشم
تو پسندی که من درین حضرت
همه کرباس مختصر پوشم
چه بهانه نهم سخای ترا
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - مردم سپاهان در زمان پیش
سگ به از مردم سپاهانست
بوفاق و وفا و پویه و دم
آنچنان مدخلان دون همت
همه از عالم مروت گم
همه درنده پوستین چون سگ
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - حرمت پدر و مادر
بشنو از من نصیحتی که ترا
کار هر دو جهان شود بنظام
بد نخواهی که باشدت هرگز
بد مکن خاصه با اولوالارحام
حق مادر نگاهدار و بترس
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - عقل بیدار
بخدائی که مهر معرفتش
کرد توفیق عقل بیدارم
برسولی که روز حشر امید
بخدا و شفاعتش دارم
که اگر من از انچه بیتو گذشت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - قسم
بخدائی که بر خداوندان
فرض کردست بندگی کردن
که مرا مرگ خوشترست ازانک
اینچنین بیتو زندگی کردن
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - شکر تشریف
دوستی دی بر من آمده بود
دوستی بس ظریف و بس موزون
پیش بنهاد دفتر شعرم
کرد ازو نقدها همه بیرون
گفت آراستست دیوانت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - پوستین
پوستینی بخواستیم از تو
تا زمستان بسر بریم در آن
حرمت ما بر تو بود چنانک
حرمت پوستین بتابستان
بده ایخواجه پوستینم هین
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - کام دل
چند گوئی که روز برنائی
دستی آخر بکام دل برزن
من بدین معطیان و مخدومان
که نیرزند دانه ارزن
دست چون برزنم بکامه دل
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - رسم
خواجه محترم ربیب الدین
بامن آن بر و آن لطایف کو
رمضان بیست و هفتم است امشب
ای زنت روسبی قطایف کو
رسم ها بود بر تو خادم را
[...]