ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٠
تا توانی ضمان مشو کس را
کاولش بر دهد پشیمانی
و اوسط آن بود ملامت خلق
و آخر اندر غرامتش مانی
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٨
صاحبا بنده را بخدمت تو
پیش ازین بیش ازین محل بودی
بعنایت که داشتی با او
پیش آزادگان مثل بودی
از شرف در پناه سایه تو
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵۴
فیلسوف زمانه قطب الدین
کرده کاری عجب چه نادانی
بر لب شیخ زاده بسطام
از طمع تیز کرده دندانی
خواست تا گاو لیس بر دهدش
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶١
گر کسی با تو بد کند زنهار
جز بنیکی جزای آن نکنی
از بدی گر کسی کند سودی
از نکوئی تو هم زیان نکنی
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٣
گر تمتع ترا ز نقره و زر
اینقدر بس که قابض آنی
یک سخن بیغرض ز من بشنو
غم خود خور که سخت نادانی
چه نهی سیم و زر بدشواری
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶۴
گر تو بر سهل و ممتنع خواهی
خویشتن را که مطلع یابی
شعر ابن یمین بدست آور
کان همه سهل و ممتنع یابی
از لطائف هر آنچه نام بری
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٩
من شنیدم که از ره شفقت
پدر پیر گفت با پسری
که ترا ناگه ار بدست فتد
ز اقتضای زمانه سیم و زری
بشنو از طوطی شکر گفتار
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٢
هرگز این آسمان سرگردان
بمرادم نمیکند دوری
هر سعادت که جست فی الحالم
او ز طوری فکند با طوری
و آن شقاوت که بود طالب غیر
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۴
هر چه در دولت تو ساخته اند
و آنچه با کس کنی ز نیکوئی
نزد اهل کرم نهای معذور
گر از آن هیچگونه وا گوئی
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٨
یعلم الله که در وفا داری
زان فزونم که در گمان آری
چشم آن دارم از فراست تو
که مرا بی روش نپنداری
خود مبادا و گر بود جرمی
[...]