اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹
افضل الدین ما صناعت طب
نیک داند همی کثیر و قلیل
چون رود در وثاق بیماری
ختم یاسین همی رود بدومیل
او ز در پای نا نهاده برون
[...]

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۱ - این قطعه در مدح ملک السّیادة و النّقابه سیّد مجدالدّین گوید
زندگانیّ مجلس عالی
باد چون مدّت زمانه طویل
مجد دین سیّد اجل که دهد
جود دست تو بحر را تخجیل
ای از آن خاندان که از شرفش
[...]

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۲ - ایضا له
قطعه ای نزد تو فرستادم
التماسی در آن حقیر و قلیل
التماسم نداشتی مبذول
تا تو گشتی خفیف و بنده ثقیل
قطعه یی بس مبارکست الحق
[...]

عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - درنعت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم
چاکرش آفتاب و بنده سهیل
روی او «والضحی» و مو «واللیل»

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسام الدین قدس اللّه سره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز چلبی حسام الدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد بایدکه قبول کنی و بهانه نیاوری ومنقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
باشد آن نور او ززیت و فتیل
نیست باقی چو بحر یا چون نیل

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۵ - در بیان آنکه مصطفی صلی اللّه علیه و آله خبر داد که اولیاء وارثان من اند و ایشان را روز قیامت شفاعت باشد که ولهم شفاعة فی الناس والشیخ فی قومه کالنبی فی امته
وهو معکم شنو تو بی تأویل
فهم کن در گذر ز قال و ز قیل

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند
لیس للغیر فی هواه سبیل
حل عن ان یراه غیر جلیل

همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نعت سیدالمرسلین (ص)
اوست مقصود و کاینات طفیل
اوست سلطان و دیگران سرخیل

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵٩
عزت خلق اگر نگهداری
نکشی درد سر ز قال و ز قیل
ور نداری ز کبر عزت کس
ناکسی گشت ثابتت بدلیل
مشکل است آنکه او عزیز شود
[...]

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۸ - حکایت
نشود نیک، بد به هیچ سبیل
باز جو قول حق که «لاتبدیل»

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۴ - المنشأ
کرد بر رأی خویشتن تأویل
متشابه چو دید در انجیل

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت
یدو وجه است وعین در تأویل
قدرت و هستی و بصر ز دلیل
