گنجور

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

چون ز مشروطه چند سال گذشت

سال شمسی دوباره قانون شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

ترک شد سال ترکی و تازی

فال ایرانیان همایون شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

اندر آن دشت پیرمردی دید

که گذشته است عمر او ز نود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

دانهٔ جوز در زمین می‌کاشت

که به فصل بهار سبز شود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

جوزه ده سال عمر می‌خواهد

که قوی گردد و به بار آید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

تو که بعد از دو روز خواهی مرد!

گردکان کِشتنت چه کار آید؟‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

دگران کاشتند و ما خوردیم

ما بکاریم و دیگران بخورند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

‌گفت انوشیروان به دهقان زه

زین حدیث خوشی که کردی یاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

چون چنین گشت شاه‌، گنجورش

بدره‌ای زر به مرد دهقان داد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو

 

بهتر از زنده در چنین مرقد

آن که مرده است و خفته زیر لحد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

سوی لا و نعم نمی‌پوبد

هر چه بایست گفت می‌گوید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

خوبرویان شهر را دیدم

هرکه چیزی ز حسن کم دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

لیک شکر خدا که دلبر من

خوبی از فرق تا قدم دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

بهر عشاق دام‌های بلا

زیر آن زلف خم‌ بخم دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

هست تیر نظر حرام بر او

صفت آهوی حرم دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

گشت رام «‌بهار» آهویی

که ز خلق زمانه رم دارد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفه‌شناسی

 

لاابالی شود به نیک وبه بد

در جهان هیچ ننگرد جز خود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

تندبادی به مغز او بوزبد

لحظه‌ای فکر کرد و چاره گزید

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
sunny dark_mode