گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

فقلت لا قال فنم

ما انت الا حطبة

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

واجب است این دوازده خدمت

زین فزون خیر گشته نی سنت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

دور باشد زدزدی و تهمت

راست با هر گروه و هر ملت

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳۶ - حُرمتِ ربا

 

گفت روزی به جعفرِ صادق

حیله‌بازی منافقی فاسِق

کز حرامِ رِبا چه مقصود است

گفت زان رو که مانعِ جود است

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

چون گذشتی‌ ز سال‌ها صد و بیست

چون که می کرد ماه آبان پشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

لیک نامش به جز «‌وهیزک‌» نیست

اندر ایران به مذهب زردشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

موبدان و مغان به زیج و رصد

داشتندی حساب سال درست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

تا نگردد به سنت ملی

جشن‌ها منحرف ز روز نخست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

رومیان هم برین روش بودند

جملهٔ غرب هم برین روش است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

لیک در هند و مکه و بابل

بین خورشید و ماه کشمکشست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

استخوان‌های ساق و بازو و کِتف

می‌خورد تاب‌ ازین‌ شکنجهٔ سفت

ملک‌الشعرا بهار
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۷ - آتش

 

بی‌تو ای گل، در این شام تاری

دامنم پرگل از اشک و خون است

دیدگانم به شب‌زنده‌داری

خیره بر مجمری لاله‌گون است

من خموشم ز افسرده‌جانی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانه‌های بیلیتس)

 

در لطافت بهار حسنم گفت

وز جلالت قرین مهرم ساخت

رهی معیری
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
sunny dark_mode