گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

شاخ سر سبز و چمن دلشادست

عالم از عدل بهار آباد است

غنچه تا روی به صحرا آورد

گرهی ا ر دل بگشادست

سرو در خدمت گل برپایست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

این چه سرو قد چه رفتارست

این چه شیرین به این چه گفتارست

این چه حال این چه عارض زیباست

این چه خط این چه حسن رخسارت

این چه موی است این چه زلف دراز

[...]

کمال خجندی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

جامی از درد تو جان داد و نگفت

فهو ممن کتم العشق و مات

شیخ بهایی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

درد من از تو دوا گشت؟ نگشت

کام من از تو روا گشت؟ نگشت

یار ما یار بما گشت؟ نگشت

یا به ما اهل وفا گشت؟ نگشت

آنکه یک لحظه نشد همدم من

[...]

رفیق اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

آنکه را دیده نیالود به‌ خواب

دیده‌بانش کرم دادار است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

تیره شد دیده و شد ختم کتاب

لیک‌ نوز این‌ شب‌ غمناک بجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

سپری گشت ز چشمانم خواب

چون‌ غم‌ آید به‌ میان‌ خواب کجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

این بود حال غریبی چون من

در یکی کشور بیداد سرشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

مانده بیگانه به شهر و به وطن

چون مؤذن به کلیسا و کنشت

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

شو سوی مدرسه‌ای دختر زار

ای زن باهنر سیصد و بیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

واندر آن عهد همایون یاد آر

تا بدانی پدرت کشتهٔ کیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

لیک دانم که در آن عهد و زمن

این مصائب همه با یاد شماست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

جستن کین من و ملت من

اندر آن روز، ورستاد شماست

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲