گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۸

 

جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی

بی تو آرام ندارد دل بیتاب کسی

رگ خوابش ز رگ گل نتواند فرق نمود

آیی ار نیم شبی سرزده در خواب کسی

آبرو شد سبب تربیت ما چو گهر

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

بی خرد را نبود بهره ز ارباب هنر

قیمت رشته به بالا نرود از گوهر

روزی ام بسکه به سختی رسد از گردش چرخ

استخوان شد به گلو قطرهٔ آبم چو گهر

شاید از مخمصهٔ حادثه بتوانی جست

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۱ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه الصلوات والسلام

 

فصل آن شد که بی سیر جهان پیرفلک

پیش چشم از مه و خورشید گذارد عینک

هر طرف از پی آرامش سلطان بهار

افکند سبزهٔ نورسته ز مخمل دوشک

دامن کوه کشد ابر بهاران از آب

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۲ - تجدید مطلع

 

چون بلرزند ز بیعت چه زمین و چه فلک

گردد از ماه جدا نور و ز ماهی پولک

پیش پیش جلوی قدر تو زیبد ز فلک

شاطر مهر کشد خدنگ جهان گرد یدک

نیست مانندتری جز تو رسول الله را

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۳ - در منقبت حضرت امام محمد تقی (ع)‏

 

در برم حیرت روی تو ز بس دارد تنگ

مانده تار نگهم خشک بسان رگ سنگ

در خیال تو چو آهم پر پرواز گشود

ریخت بر روی هوا گردهٔ تصویر فرنگ

در بلا بودنت از بیم بلا به باشد

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - تاریخ فوت شایسته خان

 

آفتاب فلک جاه امیرالامراء

که توانش گل این نه چمن خضرا گفت

باطن و ظاهرش از ماهی و موج است زبان

تا تواند صفت گوهر او دریا گفت

رخت هستی چو بهم بست ازین کهنه رباط

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode