گنجور

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

نه سر سیحۀ زاهد نه چلیپای کشیش

کفر زلف تو رها کرد مرا از همه کیش

دوست گر وقت تماشاست به دیوانۀ خویش

سنگ طفلان ز پی و راه بیابان در پیش

با هوای لب خندان تو نیشم همه نوش

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۵ - آمدن اهل‌بیت به مصرع شهدا و زبان حال از قول جناب زینب به حضرت سیدالشهداء

 

چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش

زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش

هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان

کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش

زان میان زینب دل‌سوخته با ناله و زار

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

خادم اینسان چو نهادش سر و سرپوش به پیش

گفت کی خواست غذا آنکه ندارد سر خویش

زینبش گفت که ای راحت مجموع و پریش

نی غذا بلکه تراهست دوای دل ریش

جیحون یزدی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

حلقه در گوش چو دف چنگ صفت سر در پیش

بزنم یا بنواز این تو و این بنده خویش

نشود از تو گذشتن که توئی راحت جان

نشود بی تو نشستن که توئی مرهم ریش

مدعی در پس دیوار و تو در پیش نظر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - حالت مردم دنیا

 

زین خداوندان گر یک تن بیتی گوید

که ز نادانی خود نیز نداند معنیش

میر قابوس ببایدش نوشتن و آنگاه

ز افسر سنجر سازند به تذهیب طلیش

پس بیارایند او را به دو صدگونه نگار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش

که چسان گشته سیه روزم از آنزلف پریش

روز از شب ننهم فرق و مسا را ز صباح

دشمن از دوست نمیدانم وبیگانه ز خویش

ناصحم گو ندهد پند که سودی نکند

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode