سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۱
تا جهانست به سر گرد جهان میگردم
در تکاپوی تو ای دوست به عالم فردم
عهد کردم که نگردم ز تو تا جان دارم
ور بگردم من از این عهد و وفا نامردم
وقت آنست که رحمی بکنی بر دل من
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۴
هیچ دانی که جهان در سر و کارت کردم
جان اگر در سر و کارت نکنم نامردم
چه نکردی ز جفا بر دل بیچارهٔ من
در غم عشق تو بس خون جگرها خَوردم
چه ستمها که برین خسته دل ما کردی
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵
موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم
چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم
از خجالت نتوانم به تو نزدیک شدن
چون تهیدست بر اطراف دکانت گردم
گر نشینی به چنین پای تو را بوسه زنم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده
پای مهد تو چه شبها که به روز آوردم
طفل بودی و تو را تازه جوانی کردم
من که یک عمر تو را از دل و جان پروردم
هان! منه داغ جدایی به دل پر دردم
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۹ - برگشت از بقعه به ده
همه این قصه به نظم آوردم
فهم آن بر تو حوالت کردم
