فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴
دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی
که به از گوشهٔ میخانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی
که نه از می خبرم هست و نه از مینایی
با تو ای می غم ایام فراموشم شد
[...]

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۸
پنج بیت از شه والاست در این تازه غزل
که بود هوش ربایندهٔ هر دانایی
ای که چون حسن تو نبود به جهان کالایی
چو قد سرو روانت نبود بالایی
تنم آن روح ندارد که تو تیرش بزنی
[...]

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴۸ - در مدح شاهنشاه مبرور محمد شاه مغفور طابالله ثراه گوید
دلکی هست مرا شیفته و هرجایی
عملش عشقپرستی هنرش شیدایی
پیشهاش روز به دنبال نکویان رفتن
شب چه پنهان ز تو تا صبح قدح پیمایی
چهگویم دلکا موعظهٔ من بپذیر
[...]

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چارهٔ تنهایی من
که من از خوبش روم چون تو ز در بازآیی
کاش از مادر آن ترک بپرسند که تو
[...]

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۲۷ - و له ایضاً علیه الرحمة
صدف دیده شد از اشک روان دریایی
به هوای گهر لعل روان بخشایی
جوی خون گر رود از دیده، به دامان شاید
که به رفت از نظر سرو سهی بالایی
غم عشق تو خریدیم، به نقد دل جان
[...]

ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۶ - راز طبیعت
دوش در تیرس عزلت جانفرسایی
گشت روشن دلم از صحبت روشنرایی
هرچهپرسیدم ازآن دوست مراداد جواب
چه به از لذت هم صحبتی دانایی
آسمان بود بدانگونه که از سیم سپید
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶
نیست بازار جهانرا به از این سودایی
که دهی جان پی هم صحبتی دانایی
دوش پروانه چنین گفت به پیرامن شمع
سوزم اندر طلب صحبت روشن رایی
بایدت خون جگر خورد بیاد لب یار
[...]

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴ - شیدائی
رندم و شهره به شوریدگی و شیدایی
شیوهام چشمچرانی و قدحپیمایی
عاشقم خواهد و رسوای جهانی چه کنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوایی
خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
[...]

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰ - دنیای دل
چند بارد غم دنیا به تن تنهایی
وای بر من تن تنها و غم دنیایی
تیرباران فلک فرصت آنم ندهد
که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی
لالهای را که بر او داغ دورنگی پیداست
[...]
