رندم و شهره به شوریدگی و شیدایی
شیوهام چشمچرانی و قدحپیمایی
عاشقم خواهد و رسوای جهانی چه کنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوایی
خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
کار هر بوالهوسی نیست قلمفرسایی
نیست بزمی که به بالای تو آراسته نیست
ای برازنده به بالای تو بزمآرایی
شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد
یاد پروانه پر سوخته بیپروایی
دیر گاهیست که دیگر نکند یاد وطن
در سرِ زلفِ پریشِ تو دلِ هرجایی
لعل شاهد نشنیدیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبایی
کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم من از او داد شب تنهایی
خون مینا بخور و بشکنش از سنگ که من
سنگها خوردهام از این فلک مینایی
پیر میخانه که روی تو نماید در جام
از جبین تابدش انوار مبارک رایی
شهریار از هوس قند لبت چون طوطی
شهره شد در همه آفاق به شکرخایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق، شیدایی و زیبایی میپردازد. شاعر خود را در دام عشق میبیند و به شور و حال عاشقانهاش اشاره میکند. او به زیباییهای معشوقهاش و تأثیر آن بر دیگران میپردازد و میگوید که هیچ بزم و جشنی بدون حضور او کامل نیست. همچنین از سوختن شمع وفا در عشق یاد میکند و به نوعی حسرت و دلتنگی برای وطن و دیار خود دارد. شاعر از زیباییهای چهره و خصوصیات معشوق به وجد میآید و آرزو میکند که لحظهای بتواند زلف او را در دست گیرد. او تأکید میکند که تحمل سختیها را به خاطر عشق و زیبایی معشوق به جان خریده است. در نهایت، عشق به این معشوقه آنقدر شیرین است که نامش در هر جا طنینانداز شده است.
هوش مصنوعی: من به عنوان یک آدم آزاد و مشهور، با شور و شوق و احساساتی سرشار زندگی میکنم. رفتار من شامل تماشا کردن و لذت بردن از خوشیها و تجملات است.
هوش مصنوعی: من عاشق او هستم و به خاطر این عشق در چشم دیگران رسوا شدم. چه کار میتوانم بکنم وقتی که عاشقان همیشه درگیر عشق و رسوایی هستند؟
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی تو باعث شده که اطراف تو هیچ فرد بیخود و بیفایدهای نتواند به خود ببالد یا دربارهات چیزی بنویسد.
هوش مصنوعی: هیچ میمونی نیست که به زیبایی تو مزین شده باشد، ای با افتخار، تو خود بزمآرای این زیبایی هستی.
هوش مصنوعی: شمعی که ما روشن کردهایم، با وفا و عشق در فضای تاریک سوخت، به یاد پروانهای که با عشق و شجاعت به شمع نزدیک شد و سوخت.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دلباختهی من دیگر به یاد وطن نیست و این یاد، در زلفهای نامرتب تو گم شده است.
هوش مصنوعی: هرگز لعل و جواهر به این شیرینی ندیدهایم و زلف معشوق به این زیبایی را نیز هرگز مشاهده نکردهایم.
هوش مصنوعی: ای کاش روزی پیش آید که موهای تو را در دست بگیرم تا از آن، شکایت دلم را در شبهای تنهاییام بگویم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با سختیها و مشکلات زندگی روبرو شوی، باید مانند مینا با شجاعت و دلیری عمل کنی. من هم سالها با چالشها و سختیهای این دنیا دست و پنجه نرم کردهام.
هوش مصنوعی: پیر میخانه وقتی که تو را در جام میبیند، از پیشانیات نوری مقدس ساطع میشود.
هوش مصنوعی: شهریار به خاطر هوس و محبت به لبهای شیرینت، مانند طوطی در تمام دنیا معروف و مشهور شد به خاطر لطف و خوشزبانیاش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.