خون بر آن سینه که فرسوده غم‌های تو نیست

که بر آن سر که سراسیمه سودای تو نیست

تو گل باغ بهشتی و گلی نیست به باغ

که غلام نظر نرگس شهلای تو نیست

دست فرسوده بلا به به سراندازی غم

[...]

ماه زیباست ولی چون رخ زیبای تو نیست

سرو یکتاست ولی چون قد زیبای تو نیست

تا تو از مشگ چلیپا به قمر بر زده ای

جبهه ای کو که برو داغ چلیپای تو نیست

گرچه رعناست رخ باغ به خوش خنده گل

[...]

زلف مشکین تو از مهر چو شیدای تو نیست

کیست کز مهر تو چون زلف تو شیدای تو نیست

تا بدان حد به غم عشق تو شیدا شده ام

که دلم را ز غم عشق تو پروای تو نیست

دورم از روی تو دور، آه که از دوری تو

[...]

به سر خاک سیه منزل و ماوای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

در نجف باخبر از حال تو بابای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

شاهدی بهتر از این چشم گهرزای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

مگر این سوخته دل دخت دل‌آرای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

باخبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

هیچ کس نیست که دربند سر و پای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

کارزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست

مگر این سوخته دل دخت دل‌آرای تو نیست

خیز کاین جای تو نیست