نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمیر نیلی کند که از ظلم رخ دختر تو
کودک مضطر تو
مگر این سوخته دل دخت دلآرای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
تنت امروز چنین سرمه صفت مینگرم
خاک عالم به سرم
با خبر خواهرت از امشب و فردایت و نیست
خیز کاین جای تو نیست
به جز از چشم من و چشمه زخم بدنت
جان به قربان تنت
خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر
ای شه تشنه جگر
هیچکس نیست که دربند سروپای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز
گویند از ناله سوز
کارزوئی به دلم غیرتمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.