گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد

جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد

عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت

گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد

باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد

[...]

خاقانی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

نرگس مست تو گر دست بدستان نبرد

دل چنین از من سودا زده آسان نبرد

راه عشقت نه بپای دل ما بود و لیک

چکنم با دل سر گشته چو فرمان نبرد

نزند بیغم جانان نفسی شاد دلم

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۰

 

دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد

وین عجبتر که اگر جان ببرد جان نبرد

گر ازین درد بمیرم چه دوا شاید کرد

کانک رنج تو کشد راه بدرمان نبرد

شب دیجور جدائی دل سودائی من

[...]

خواجوی کرمانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۲

 

هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد

وقت رفتن ز گلستان لب خندان نبرد

از جهان قسمت ارباب نظر حیرانی است

نرگس از باغ به جز دیده حیران نبرد

چشم ما شور بود، ورنه کدامین ذره است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۳

 

جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد

این ترنجی است که بر هر که خورد جان نبرد

هوس از حسن شود کامروا بیش از عشق

جیب و دامان تهی طفل ز بستان نبرد

نوبر گوی سعادت نکند چوگانش

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode