افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
کیست آن سرو صنوبر قد طوبی رفتار
شکرین خنده و نوشین لب و شیرین گفتار
آمده بر سر ره تا چه کند با من مست
چشم مستش که بوّد آفت جان هوشیار
تار هر موی که در دست صبا داد شکست
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
خامس خامس اصحاب کسا فخر تبار
که ز بس مرتبه و جاه و جلال و مقدار
ذات او شد به صفات احدیت معیار
هست در عالم کن از همه جا بر همه کار
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
این قدر شد حرم جد تو در دوران خوار
که بمانند اسیران ختائی و تنار
همه گشتند به جمازه در انظار سوار
ببر پیر و جوان شهره هر شهر و دیار
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - همچنین
خلق از عاقل ودیوانه و مست و هشیار
به کمانخانه ابروی تو گردید دچار
تا شوند از نظر مرحمتت برخوردار
آبرو میرود ای ابر خطاپوش بیار
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
کرد از شام به فرمان رسول مختار
باز رو سوی مدینه دل بیصبر و قرار
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۵
خواهم از پرده ناموس بر آیم یکبار
بزنم این درم ناسره یکسر بقمار
بشکنم پوست چو بادام و برآیم چون مغز
طی کنم رسم دورنگی که شود یکسره کار
یعنی این خرقه ازرق بدر آرم از بر
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم
روزگاری است که از جور خزان، فصل بهار
بار بر بست و بیکبار برفت از گلزار
سبزه از باغ بشد سوی عدم راه نورد
غنچه از راغ بشد سوی سفر راهسپار
گل ز گلزار بصد خون دل آمد بیرون
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
بسفر رفت نگار من و من شیفته وار
در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار
دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست
گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار
چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » مسدسات » شمارهٔ ۲ - مسدس ترجیع بند
چند نالم ز گل روی تو چون بلبل زار
همچو پروانه زنم بال و پر خویش به نار؟
برده سودای تو یکسر ز دلم صبر و قرار
رنگ رخسار مرا بین و به حالم رحم آر!
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی فاطمة الزهراء سلام الله علیها » شمارهٔ ۳ - فی رثاء الصدیقة الطاهرة سلام الله علیها
دل افسردهام از زندگی آمد بیزار
میرسد بس که به گوش دل من ناله زار
نالهٔ وا ابتا میرسد از سوختهای
کز دل مادر گیتی به برد صبر و قرار
صد چه قمری کند از نالۀ او نوحه گری
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار
سر و تن در ره یار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
کرده هفتاد و دو تن یکتنه قربان نگار
همگی شیر شکار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
نقطۀ مرکز یک دائره، سرمه رخسار
محو نور الانوار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
لاله زاری سر هر غنچه دو صد مرغ هزار
زار چون ابر بهار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
لیک از سوز درون فی الشجر الاخضر نار
تا فلک رفته شرار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
همه از باد خزان ریخته در فصل بهار
مانده بی گل گلزار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
یک گلستان همه بی آب و دو دریا بکنار
بهرۀ هر خس و خار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
سرو آزادا قدش گشته تهیدست ز بار
دستش افتاده ز کار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
رفت و بگسیخت ز هم سلسلۀ یار و تبار
شد حرم بی سالار
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
رنگ خون بر رخ ماهش چه بر آئینه غبار
شد جهان تیره و تار