شمارهٔ ۳ - فی رثاء الصدیقة الطاهرة سلام الله علیها
دل افسردهام از زندگی آمد بیزار
میرسد بس که به گوش دل من ناله زار
نالهٔ وا ابتا میرسد از سوختهای
کز دل مادر گیتی به برد صبر و قرار
صد چه قمری کند از نالۀ او نوحه گری
می چکد خون دل و دیده ز منقار هزار
شرری زهرۀ زهرا زده در خرمن ماه
که نه ثابت بفلک ماند و نه دیگر سیار
جورها دید پس از دور پدر در دوران
نه مساعد ز مهاجر نه معین از انصار
بت پرستی بدر کعبۀ مقصود و امید
آتشی زد، که بر افروخته تا روز شمار
شرر آتش و آن صورت مهوش عجبست
نور حق کرد تجلی مگر از شعلهٔ نار
طور سینای تجلی متزلزل گردید
چون بدان سینۀ بی کینه فرو شد مسمار
نه ز سیلی شده نیلی رخ صدیقه و بس
شده از سیل سیه، روی جهان تیره و تار
بشنو از بازو و پهلو که چه دید آن بانو
من نگویم چه شد اینک درو اینک دیوار
دل سنگ آب شد از صدمۀ پهلو که فتاد
گوهری از صدف بحر نبوت به کنار
بسکه خستند و شکستند ز ناموس اله
بازوی کفر قوی، پهلوی دین گشت نزار
محتجب شد بحجاب ازلی وقت هجوم
گر شنیدی که نبودش بسر و روی خمار
قرۀ باصرۀ شمس حقیقت آرا
چون کند جلوه در او خیره بماند ابصار
بند در گردن مرد افکن عالم افکند
بت پرستی که همیداشت بگردن زنار
منکر حق شد و بیعت ز حقیقت طلبید
آنکه ز اول بخداوندی او کرد اقرار
رفت از کف فدک و نالۀ بانو بفلک
که نه حرفش شرفی داشت نه قدرش مقدار
هیچکس اصل اصیلی نفروشد به نخیل
جز خبیثی که بود نخل شقاوت را بار
نیر برج حیا شد چه هلالی زهزال
یا چه آهی که برآید ز درون بیمار
روز او چون شب دیجور و تن او رنجور
لالهسان داغ و چو نرگس همه شب را بیدار
غیرتش بس که جفا دید ز امت نگذاشت
که پس از مرگ وی آیند به گردش اغیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دل افسردگی و بیزاری خود از زندگی سخن میگوید و به نالهها و غمهای عمیق خود اشاره میکند. او به سوختن دل و غم مادر جهان اشاره دارد و میگوید که نالهها مانند نوحهگری قمری از دل او میریزد. شاعر وضعیت حاکم در جهان و ظلمهایی که بر اهل ایمان و شرف روا داشته شده را توصیف میکند. او به آتش فتنه و بتپرستی در کعبه اشاره میکند و میگوید که این آتش بر امید و آرزوهای انسانها شعلهور شده است.
شاعر به ضایعاتی که بر اهل بیت و بهویژه بانوی بزرگوار فاطمه (ع) روا داشته شده پرداخته و جفاهایی که از سوی امت به او میشود را مورد اشاره قرار میدهد. او از غم و اندوه عمیق این بانو و صدماتی که به او وارد آمده سخن میگوید و تأکید میکند که ستمها و شکستها بر اصول دیانت و شرف ضربههای سنگینی وارد کرده است. در نهایت، شاعر به تنهایی و از دست دادن مقام والای اهل بیت و حوادث تلخی که پس از وفات حضرت فاطمه (ع) بر آنها رفته، تأکید میکند و به غمانگیز بودن این رویدادها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل من از زندگی خسته و ناامید است و دیگر از آن بیزار شدهام. آنقدر ناله و غم به گوشم میرسد که توانایی تحملش را ندارم.
هوش مصنوعی: فریاد و اندوهی از دل مادر زمین به گوش میرسد که گویی صبر و آرامش او از بین رفته است، زمانی که به مصیبتها و داغهای سنگینی که بر دل دارد، میاندیشد.
هوش مصنوعی: صدای ناله او به قدری دلخراش است که گویی هزار قمری به سوگ نشستهاند و از چشمانم خون دل میچکد.
هوش مصنوعی: شعلهای از وجود زهرا در دل آسمان بهوجود آمده که نه به صورت دائمی در آسمان باقی میماند و نه همچون دیگر ستارهها ثابت است.
هوش مصنوعی: در این بیت آمده است که شخصی در زمانی به دور از پدرش، به تماشای اوضاع و احوال میپردازد و درمییابد که نه با مهاجران شرایط مساعد است و نه با انصار حمایتی هست. این وضعیت نشاندهنده تنگناها و مشکلاتی است که در آن زمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: پرستش بت در کعبه، که حرارتی را به جان میاندازد، آتشی را فروزان کرده که تا پایان روزها روشن خواهد ماند.
هوش مصنوعی: آتش و زیبایی آن چهرهٔ دلربا بسیار شگفتانگیز است، زیرا نور حقیقت از شعلهٔ آتش ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: کوه سینا که محل تجلی الهی بود به لرزه درآمد، زیرا که بر سینهای بی کینه و پاک فرود آمد.
هوش مصنوعی: به خاطر ضربهای که خورده، چهرهی صدیقه آبی رنگ شده و از شدت سیل، روی زمین تیره و تار شده است.
هوش مصنوعی: این بیت دربارهی تجربهای است که یک زن از ناحیهی بازو و پهلو داشته و از ماجرایی که برای او رخ داده، خبر میدهد. شاعر به جای اینکه به جزئیات این ماجرا بپردازد، تاکید دارد که ماجرای این زن برای او حائز اهمیت است و او نمیخواهد آن را به زبان بیاورد. در واقع، او به ما میگوید که در این ماجرا چیزی وجود دارد که خودمان باید به آن فکر کنیم یا کشف کنیم.
هوش مصنوعی: دل سنگی که سخت و ناگشوده بود، از ضربهای که به پهلو وارد شد نرم و آسیبپذیر گردید و به این ترتیب، جواهری گرانبها از صدف وجود پیامبری به کناری افتاد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستمی که بر دین و ایمان رخ داده، کفر و بیدینی به قدری قوی شدهاند که دین و دینداری بسیار تضعیف و آسیبپذیر گشته است.
هوش مصنوعی: در زمانی که موجی از طوفان و هیجان پیش آمد، پوششی از پردههای پنهان بر حقیقت قرار گرفت. اگر به گوش تو رسید که او نه سر دارد نه چهرهای پریشان، باید بدانی که واقعیت به گونهای دیگر است.
هوش مصنوعی: چشمهای بینا وقتی که نور حقیقت شمس به آنها میتابد، مبهوت و خیره میمانند.
هوش مصنوعی: مردی که به دنیا وابسته است، خود را در دستهای بیثبات قرار میدهد و همچون بتپرستی به زنجیرهایی اسیر میشود که خود بر گردن دارد.
هوش مصنوعی: کسی که به انکار حقیقت پرداخته و از خود بیعت با حقیقت میخواهد، در حالی که از همان آغاز به خداوندی او اقرار کرده است.
هوش مصنوعی: فدک از دست رفت و صدای نالهی بانویی به آسمان رسید، اما نه سخنش ارزشی داشت و نه مقامش اهمیت.
هوش مصنوعی: هیچکس چیزی با ارزش و اصلی را به چیز بیارزشی نمیفروشد، جز فردی بدکردار که خود بر درخت تلخی و شقاوت نشسته است.
هوش مصنوعی: هلالی زیبا در دنیای حیا بهوجود آمده است، یا چه صدای آهی که از دل بیمار برمیخیزد.
هوش مصنوعی: روز او مانند شبی تاریک و پر از غم است و بدنش به مانند گل لالهای به شدت رنجور است. او مانند گل نرگس به طور پیوسته در طول شب بیدار است.
هوش مصنوعی: غیرت او چنان سختیهایی را از طرف مردم متحمل شد که پس از مرگش اجازه نداد دیگران به یاد او بیفتند و دور او جمع شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.