ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶
گر دگرگون بود حالت پارسال
چونکه دیگر گشت باز امسال حال؟
تیر بودی چون شدهستی چون کمان؟
لاله بودی چون شدهستی چون تلال؟
ای نشاندهیْ دست روز و سال و ماه
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - قصیدۀ ملمع در مدح جمال الدین وزیر
ای جمال دولت ، ای چرخ جلال
وی ز تو افزوده گیتی را جمال
ای سعادت را بصدرت انتما
وی سیادت را بقدرت اتصال
اختران از رای تو جویندنور
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صدرالامم کمالالدین محمود
ای به هستی داده گیتی را کمال
ملک را فرخنده هر روز از تو فال
صدر دنیایی و دنیا را به تو
هست هر ساعت کمالی بر کمال
چون وزارت آسمان رفعت شود
[...]
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
کرده چاهی خشک را در خشک سال
قطرهٔ آب دهانش پر زلال
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
تا دم آخر که بر میگشت حال
شوق کرد از حضرت عزت سؤال
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
در شدن گفته ارحنا یا بلال
تا برون آیم ازین ضیق خیال
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال
خورد بر یک جایگه روزی بلال
بر تن باریک صد چوب و دوال
عطار » منطقالطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان
قسم خلقان زان کمال و زان جمال
هست اگر بر هم نهی مشت خیال
عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حسن او در هفتهای گیرد زوال
عطار » منطقالطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانهای درباره دو عالم
کرد از دیوانهای مردی سؤال
کاین دو عالم چیست با چندین خیال
عطار » منطقالطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقهای زر او بازمانده بود
گفت فرزندش کزو کردم سؤال
کز چه اینجا آمدی بر گوی حال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان
جملهٔ مرغان چو بشنیدند حال
سر به سر کردند از هدهد سؤال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان
چون کسی را نیست چشم آن جمال
وز جمالش هست صبر لامحال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاهی بود بس صاحب جمال
در جهان حسن بیمثل و مثال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
ور کسی اندیشه کردی زان وصال
عقل و جان برباد دادی زان محال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاه تست بر قصر جلال
قصر روشن ز آفتاب آن جمال
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
گر ترا سیمرغ بنماید جمال
سایه را سیمرغ بینی بیخیال
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
شیخ بود او در حرم، پنجاه سال
با مریدِ چارصد صاحبْ کمال
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
بر سپهر حسن در برج جمال
آفتابی بود اما بیزوال
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
عشق میبازد کنون با زلف و خال
خرقه گشتش مخرقه، حالش محال