×
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » حکایت پیرزنی که کاغذ زری به بوعلی داد
جزو گردد، کل شود، نه کل، نه جزو
صورتی باشد صفت نه جان، نه عضو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی
نی همی گوید که حق گفتا بگو
من بگویم سرّ اسرارت نکو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
مصطفی گفته است راه راست رو
مرتضی گفته است راز حق شنو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
رو تو خود را از میان بردار تو
تا ترا سلطان دین داند نکو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
رو تو انسان باش و ازانسان شنو
گر تو هستی راه بین در راه رو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
هرچه گوئی نیک گو ای نیک خو
تابماند در جهانت گفتگو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
یا امیرالمؤمنین با من بگو
سرّ اسرار خدا را روبرو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸ - در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار
نام من عطّار گفت و گفت گو
از من و ازغیر من زنهار جو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
کرد قاضی یک هزاری قرض از او
گفت دیگر را نگه دار ای نکو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
وای بر کار تو و بر حال تو
هیچ نامد از تودر عالم نکو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۷ - نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر
من بر آن بودم بسی ای نیکخو
تحفه را آرم برون در پیش تو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۸ - سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب
خط بهمان دارد اندر دست او
گر باو بیعت کنیم آید نکو
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۸ - سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب
من نمیترسم ز کشتن همچو تو
ز آنکه اسرارم علی گفتا بگو