عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
چون برفتندی دو منزل بیش و کم
بر لب کشتی رسیدندی بهم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
کشت زاری بود خرّم چون ارم
خود حکیمش گفت برهانم زغم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۳ - در نصیحت و موعظه و تنبیه و خطاب قائم الولایه نمودن فرماید
هر که او در راه ناحق زد قدم
بر سرش آید عذاب بیش و کم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
یک ببین و یک بگو نه بیش و کم
تا نباشی پیش دانا متهّم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
شانزده پندم بجو بی رنج و غم
تو تن خود پاک دار و جامه هم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
تو گذر از تخم و از خود نیز هم
تا نماند در وجودت رنج و غم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
گرچه کودک بود شاه ملک جم
بود ز آثار بزرگی محترم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۸ - در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید
که حبیبی را نوازد از عجم
گاه طائی راکند او محترم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۸ - در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید
احمد حوّاری و فضل و بشرهم
حافی و نامی شدند و محترم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
من براه مصطفی دارم قدم
من بکوی مرتضی دایم روم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
گفت من دارم توّقع از کرم
زود اندازی ز دوشت خرقه هم

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
ای ترا عطّار منصور دوم
گشته در جویائی ذات تو گم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم
بشنو از قرآن مشو بیهوده گم
حجت الیوم اکملت لکم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
بود سر تیز او چو سوزن لاجرم
همچو سوزن بود چشمش بر قدم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
زیر بنگر باز کن نرگس ز هم
تا چه میبینی تو در زیر قدم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل
بود او هم در عرب هم در عجم
افصح الفصحاء فی کل الامم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۶ - فی الحكایة و التمثیل
گفت حسان را ز احسان و کرم
هست جبریل امین با تو بهم

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۴ - الحكایة و التمثیل
پیش ذوالقرنین شد مردی دژم
سیم خواست از شاه عالم یک درم

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیه
چون دم رحمانست با صورت بهم
میتوانی زد خوشی را صور دم

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
گفت تو از هرچه گفتی بیش و کم
فارغم من چون منم در پیش جم
