×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
زینهار این یادگار از دست رفت
در غم تو روزگار از دست رفت
چون مرا دل بود با او برقرار
دل شد و با دل قرار از دست رفت
سیم و زر بودی مرا و صبر و هوش
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸
عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی، که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت؟
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
در ره عشق اختیار از دست رفت
پای ماند از کار و کار از دست رفت
در چمن دردا که ساقی تا قدح
داد بر دستم بهار از دست رفت
آه کز دست دلم دامان صبر
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۵ - در تضرع و تذلل و مناجات به درگاه حضرت حق تعالی
ای خدا دستی که کار از دست رفت
فرصتی ده روزگار از دست رفت
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
من بخود مشغول و یار از دست رفت
چون کنم یاران که کار از دست رفت
روزگارم صرف شد در انتظار
تیغ برکش روزگار از دست رفت
عقل و دین و صبر و هوشم بد دریغ
[...]
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۱ - ذکر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام
پایمردی کن که کار از دست رفت
دستگیرم کاختیار از دست رفت