گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابتدا برنام حی لایزال

صانع اشیاء و ابداع جلال

آن خردبخشی که آدم ذات اوست

جمله اشیا مصحف آیات اوست

خاک را بر روی آب او گسترید

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲ - نعت سید عالم علیه السلام

 

مهترین هر دو عالم مصطفاست

انبیاء و اولیا را رهنماست

خواجه ثقلین و سلطان جهان

ذرّهٔ از نور او کون و مکان

بهترین ومهترین جزو و کل

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳ - در ذات و صفات

 

ذات چه بودجزو و کل با یکدگر

جملگی یک گشته در زیر و زبر

روح چه بود پرتوی ازنور ذات

مانده سر گردان دریای صفات

عین چه بود در تجلّی گم شدن

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۴ - برآمدن بر منبر وحدت از راه دل

 

یک زمان ای روح روحانی قدس

پای بیرون نه ازین دیر سدس

خیمه دل ماورای دیر زن

بود با نابود کلّ سیر زن

این بت و رهبان طبعی خوار کن

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پرده‌بازی او

 

پرده‌بازی بود استادی بزرگ

چابکی دانا ولی از اصل ترک

مثل خود در فن نقّاشی نداشت

هر کجا می‌رفت آنجا کار داشت

صورت الوان عجایب ساختی

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۶ - در علو مرتبه انسان

 

ای نموده جسم و جان از کاینات

هست در تاریکیت آب حیات

ای همه اسرار جانان کرده فاش

بیش ازین در صورت حسّی مباش

آنچه بخشیدم ترا آن قسم کن

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۷ - حكایت آدم علیه السلام

 

جزو و کل با یکدگر جمع آمدند

پای تا سر دیدهٔ شمع آمدند

از یقین نور تجلّی چون بتافت

خاک مرده روح روحانی بیافت

شد نفخت فیه من روحی، نثار

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۸ - جدا شدن آدم و حوا از یكدیگر

 

چون جدا شد آدم خاکی ز جفت

یک زمان از درد تنهائی نخفت

روز و شب در ناله و در گریه بود

او چو سرگردان میان پرده بود

در سراندیب اوفتاده بیقرار

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۹ - در صفت كتاب گوید

 

گوش کن ای هوشمند راز بین

در حقیقت خویشتن را باز بین

گفتهٔ بیهوده را چندین مخوان

مرکب بیهودگی چندین مران

چشم دل را بر یقینت باز کن

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه

 

یک دمی ای ساربان عاشقان

در چرا آور زمانی اشتران

اندرین صحرای بی پایان درآی

تا درین ره بشنوی بانگ درای

تا در آنجا جمع گردد قافله

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۱ - حكایت مرد كر و قافله

 

بود وقتی در ره حج قافله

راه دور و رهروان پر مشغله

در میان قافله بُد رهروی

هر دو گوشش بود کر، می‌نشنوی

ناگهان آن مرد کر بر ره بخَفت

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

شاه بازی بود پرها کرده باز

بود پران در هوای عزّ و ناز

دایما از عشق در پرواز بود

گاه با گنجشک و گه با باز بود

خوی با مرغان دیگر کرده بود

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۳ - در تقریر راه و تفسیر آن

 

هیچکس زین راه تقریری نکرد

همچو احمد هیچ تفسیری نکرد

هرچه خواهم گفت او بودست و بس

بهترین کل بدو بودست و بس

عاقبت آدم چو این دنیا بدید

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

چون جهودان از قضا عیسی پاک

خواستندش تا کنند او را هلاک

عزم کردند آن سگان نا بکار

تادرآویزند عیسی را ز دار

لفظ عیسی یک دو تن زان مردمان

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

از یقینت این سخن را گوش دار

بشنو این اسرار و صنع کردگار

اول بنیاد بر ذات خدای

پادشاه راز دان و رهنمای

جوهری از نور خود پیدا بکرد

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۶ - حكایت

 

بر لب دریا همی‌شد عارفی

صاحب در گشته بر سرّ واقفی

دید مردی را مگر در پیش بحر

ایستاده بود با جانی به زهر

این سخن می‌گفت او با خویشتن

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۷ - حكایت

 

دید مردی را یکی در چشمه‌ای

در بر چشمه بکرده رخنه‌ای

اندران رخنه نشسته بود او

در ز مردم بر رخ خود بسته او

هر زمان در سوی چشمه تاختی

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۸ - حكایت

 

رفت پیش شاه محمود از یقین

ناگهی از عشق آن دریای دین

معرفت با شاه بحر و بر بگفت

هرچه بود ازوی به پیدا ونهفت

شاه دادش آنگهی درّی نفیس

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

بود بیچاره دلی مجنون شده

دایماً شوریده چون گردون شده

بینوائی مفلسی بیچارهٔ

گشته او از خان و مان آوارهٔ

ناتوانی بیدلی سودا زده

[...]

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

بود استادی عجایب ماه و سال

هردم از نوعی ببازیدی خیال

پرده‌ای در پیش رویش بسته بود

در پس آن پرده او بنشسته بود

از صورها مختلف او بی‌شمار

[...]

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode