گنجور

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

زلف اندر تاب چینی دیگرست

کفرت اندر زلف دینی دیگرست

از زمرد خاتم لعل ترا

تا خط آوردی نگینی دیگرست

کو دلی دیگر که دست عشوه ات

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

ترک من دل بردن آئین می کند

بر من بیدل ستم زین می کند

گرد ماه از مشک خرمن می زند

مشک را بر ماه پرچین می کند

چشم مستش پرده ی جان می درد

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

از نسیم زلفش ای باد سحر

گر خبر داری چرائی بی خبر

چند پیمائی هوا بر کوی او

گر گذر داری ز گردون بر گذر

سایه زلفش سواد چشم تست

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

دوش جام وصل جانان خورده‌ام

باده‌ها از ساغر جان خورده‌ام

جای آن است ار نگنجم در جهان

زآن که جام از دست جانان خورده‌ام

جان همی‌نازد ز لفظ عذب من

[...]

امامی هروی
 
 
sunny dark_mode