قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی المدیحه
روی مرجانی ز چشمم دوست پنهانی کند
تا سرشک چشم من چون روی مرجانی کند
چون نبیند لعل ریحانی لبش با لعل خویش
ای بسا چون خویش بیند لعل ریحانی کند؟
چون کمان ابروش دارد قامت من چون کمان
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین
دوستان را جاودان پر گوهر کانی کند
دشمنان را دیده ها پر خشت ماکانی کند
گر کسی دیگر جز او رأی سخن دانی کند
راست همچون بنده باشد که یزدانی کند
گر بجنگ آهنگ خان و لشگر خانی کند
[...]
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۸
زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند
جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند
عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر
اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند
تا پریشان نیست بر سوسن همی ساید عبیر
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح نواب ظفرخان
بحر طبعم در سخن چون گوهر افشانی کند
در صدف گوهر ز خجلت چهره مرجانی کند
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » قصاید و مقطعات » شمارهٔ ۴
بخت باید مرد را در هند پر دیو و پری
بخت اگر آید به سر، موری سلیمانی کند
زور طالع بین که مفلوکی ز اهل مدرسه
حکمرانی بر سپاه شاه کیهانی کند
میر شمشیر است ملایی که از بهر نمود
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۴
مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند
پنجهٔ بیکار بیعت با پشیمانی کند
چشم من از درد بیخوابی در این وادی گداخت
سایهٔ خاری نشد پیدا که مژگانی کند
از حیا هم شرم میدارم ز ننگ اشتهار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
پسته گر چون لعل جانبخش تو خندانی کند
کی تواند چون لب لعلت سخندانی کند
کار دل آمد بجان از درد و رنجوری و لیک
گر طبیب ما تو باشی درد درمانی کند
بر جراحتهای ناسور دل یاران توان
[...]