قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷
شاه شدادی همیشه تندرست و شاد باد
تا گل و شمشاد باشد با گل و شمشاد باد
باد یزدان جاودانه چاره و فریاد او
دائم او بیچارگان را چاره و فریاد باد
عادت او هست نیکی چرخ با او نیک باد
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - مخدوم حکیم را در سرای خاص جای داد در شکر آن گوید
ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار
دایم از اقبال چون دارالقرار آباد باد
آن مکان کز تو فلک قدر و زمین بسطت شده است
در نهاد خود فلک سقف و زمین بنیاد باد
گفتهای از روی آزادی نزولی کن درو
[...]
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضا یمدحه
سرورا! قصر رفیع قدر تو آباد باد
نزدش این صرح ممّرد کمترین بنیاد باد
در دبیرستان دین کانجا خرد زانو زدست
نفس ناطق را صریر کلک تو استاد باد
هر چه آن از سیم و زر دارد سمت در جوف کان
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴
دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد
این عنایت بین که چون با بخت من افتاد باد
در هوای آنکه یابد باد بوی آن نگار
بر در هر خانه روی خویشتن بنهاد باد
هر کسی کو میخورد جام غم انجام غمش
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در زلزلهٔ کاشان فرماید
یا رب، از لطف تو این شهر خراب آباد باد
عاجزانش را دل از قید ستم آزاد باد
هر که آزارد دل مسکینی از زخم زبان
مرهم زخم دلش، از خنجر پولاد باد
هر که رنجاند دل درویشی آنجا بیگناه
[...]
میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۸ - گوهرشاد
ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد
عالمی بر باد شد، بنیادت ای بر باد باد
من نه آن بودم که آسان رفتم، اندر دام عشق
آفرین بر فرط، استادی آن صیاد باد
سنگدل صیاد، آخر رحم کن، این صید تو:
[...]