گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۱

 

وقت خط پهلو تهی از یار کردن مشکل است

در بهاران پشت بر گلزار کردن مشکل است

می توان کردن به تلقین زنده خون مرده را

بخت خواب آلود را بیدار کردن مشکل است

می گریزند اهل دل از صحبت زهاد خشک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۲

 

داستان شوق را تحریر کردن مشکل است

بحر را از موج در زنجیر کردن مشکل است

بند پیش سیل بی زنهار نتواند گرفت

بی قرار شوق را زنجیر کردن مشکل است

با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۳

 

هرزه گو را خامش از تقریر کردن مشکل است

شعله را از ژاژخایی سیر کردن مشکل است

وصف آن عارض مپرس از چشم شرم آلود من

صورت نادیده را تصویر کردن مشکل است

شد ز انگشت اشارت ماه نو پا در رکاب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۴

 

عندلیب مست را خاموش کردن مشکل است

شعله آواز را خس پوش کردن مشکل است

از لب میگون نباشد لذتی بی حرف تلخ

می چو لب شیرین برآید نوش کردن مشکل است

می توانم بلبلان را حلقه ها در گوش کرد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۵

 

با لب خاموش حفظ آه کردن مشکل است

از گره این رشته را کوتاه کردن مشکل است

چون قلم شق شد، سیاهی بیش بیرون می دهد

منع دلهای دو نیم از آه کردن مشکل است

می توان کردن به نشتر زنده خون مرده را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶

 

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است

چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است

هر چه جز معشوق باشد پرده بیگانگی است

بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است

نیست از جوش شهیدان تیغ را میدان زخم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷

 

خط به گرد عارض دلدار دیدن مشکل است

دامن گل را به دست خار دیدن مشکل است

گرچه چون دامان یوسف دامن گلهاست پاک

چاک در پیراهن گلزار دیدن مشکل است

نیست از مستی، زنم گر شیشه خالی به سنگ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۸

 

عشق را در پرده ناموس دیدن مشکل است

شمع را در جامه فانوس دیدن مشکل است

ساق سیمین می کند رفتار را با آب و تاب

جلوه با آن پای از طاوس دیدن مشکل است

دست افسوسی است هر برگی در ایام خزان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۹

 

خط به گرد آن لب چون نوش دیدن مشکل است

چشمه امید را خس پوش دیدن مشکل است

سوخت در فصل خزان خاموشی بلبل مرا

ترجمان عشق را خاموش دیدن مشکل است

برنیارد سر ز زیر بال اگر قمری رواست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۰

 

باده بی لعل لب دلبر کشیدن مشکل است

تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است

در حریم وصل، پاس شرم نتوان داشتن

در بهاران سر به زیر پر کشیدن مشکل است

وحشت ظلمت گوارا گردد از آب حیات

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۱

 

از خسیسان منت احسان کشیدن مشکل است

ناز ماه مصر از اخوان کشیدن مشکل است

از ته دیوار آسان بیرون آمدن

دامن از دست گرانجانان کشیدن مشکل است

زان لب میگون چه حاصل چون امید بوسه نیست؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۲

 

توبه از می در بهار نوجوانی مشکل است

تشنه بر گشتن ز آب زندگانی مشکل است

سرمه ای آواز را چون صحبت ناجنس نیست

بلبلان را با زغن هم آشیانی مشکل است

می توان از سست پیوندان به آسانی برید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۳

 

هر چه امروزست بار خاطرت فردا گل است

در جگرخاری که اینجا بشکند آنجا گل است

انبساط ماست موقوف گشاد کار خلق

فتح بابی هر که را رو می دهد ما را گل است

هر که با نیکان نشیند رنگ نیکان بر کند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۴

 

سینه ام از داغ رنگارنگ صحرای گل است

پای من از زخم خار خونچکان پای گل است

برنمی آرد مرا جوش بهاران از قفس

بی دماغان محبت را چه پروای گل است؟

عشق می چیند ز دلسوزی بلای حسن را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۵

 

حسن عالمسوز ماه من دو بالای گل است

کج نگه کردن به دستارش چه یارای گل است؟

گلفروش باغ، ناز باغبانان می کشد

لاله چین دشت ایمن را چه پروای گل است؟

بیغمی بنگر که با این داغ های آتشین

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۶

 

زهر در ساغر مرا از سیر ماه و انجم است

آسمان پر کواکب شیشه پر کژدم است

چرخ معذورست در افشردن دلهای خلق

نخل ماتم تازه رو از آب چشم مردم است

کار نادان می شود مشکل تر از تدبیر خویش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۷

 

ریشه ما در زمین خاکساری محکم است

گلبن امید ما در چار موسم خرم است

دامن محشر به فریاد سرشک ما رسد

آستین تنگ میدان، گریه ما را کم است

چشم جود از روشنان عالم بالا مدار

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸

 

نیست مردم هر که را نقش و نگار مردم است

مردمی هر کس که دارد در شمار مردم است

قلعه فولاد و حصن آهنی در کار نیست

چشم پوشیدن ز آفتها حصار مردم است

چون نگاه آن کس که خود را صاف کرد از پرده ها

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۹

 

در حریم سینه عشاق، غم نامحرم است

در نزاکت خانه آیینه، دم نامحرم است

باده روحانیان را ساغری در کار نیست

در خرابات محبت جام جم نامحرم است

می کند مغشوش، جوهر صفحه آیینه را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۰

 

در فشار دل، سر دست نگارین ظالم است

در هلاک بیگناهان تیغ خونین ظالم است

گرچه از زنگار خط تیغ نگاهش کند شد

همچنان مژگان آن غارتگر دین ظالم است

مشکل است از چشم گیرای تو دل برداشتن

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۳۴۳
۳۴۴
۳۴۵
۳۴۶
۳۴۷
۶۹۹
sunny dark_mode