گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

ای خدای بی شریک ای کردگار بی نظیر

از مشیر الملک ظالم داد مظلومان بگیر

حلم را بردار از او فرصتش دیگر مده

دست ظلمش را بکن کوته ز دارا و فقیر

جز ستمکاری نیارد آن جفا جو درخیال

[...]

بلند اقبال
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - ممدوح این قصیده معلوم نیست

 

ای بروی و خوی تو برج مه و چرخ اثیر

وی بخوبی زهره ات مزدور خورشیدت اجیر

چهر تو شیریکه از آن شیر پیدا رنگ خون

لعل تو خونیکه درآن خون نهفته بوی شیر

کوته اندر پیش دلجو قامتت سرو بلند

[...]

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - مهر منیر

 

باز می بینم به عالم طرفه جشنی بی نظیر

باز می بینم همی اسباب عشرت دلپذیر

عیش و عشرت را مهیا هر که از خرد و بزرگ

وجد و شادی را مصمم هر که از برنا و پیر

عالمی دمساز عشرت از رعیت تا سپاه

[...]

افسر کرمانی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۷ - و برای او

 

من نمی‌گویم گدا را کن غنی خود را فقیر

یا که او را از فتوت کن عزیز و خود اسیر

گاهگاهی عذر او در زیردستی در پذیر

گاهگاهی گر ز پا افتاد او را دست گیر

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس

 

هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر

تا یموت از ساحت تفلیس خواهد شد اسیر

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۷ - خوشامد به شاه در مهمانیِ وزیر

 

تا شهنشاهِ جهان گردید مهمانِ وزیر

متّفق دید آسمان بختِ جوان با رایِ پیر

عمر ها پرورده شد در مرتعِ گردون حَمَل

تا چنین روزی شود طبخِ خدیوِشیر گیر

شیرِ گردون کرد فر به خویش را تا آورند

[...]

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - تغزل

 

بوستان بشکفت و بلبل برکشید از دل صفیر

همچو چشم من گهرپالای شد ابر مطیر

بر نشاط روی گل وقت سپیده‌دم به باغ

فاخته آوای بم زد عندلیب آوای زیر

بوستان بشکفت چون رامشگه پروبز شاه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

شه چو لختی یافت آسایش ز جنگ و دار و گیر

در سپاهان رفت و بنشست ازبر فرخ سریر

پس به ترکستان وگرجستان شد آن والا امیر

کرد برخی را قتیل وکرد برخی را اسیر

زان سپس بغداد را بگرفت شاه ملک کیر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

بر در شیراز با خلقی گران میر دلیر

تاخت بر لشکرگه آقا محمد خان چو شیر

مهتر قاجار مردی کرد و باز استاد دیر

زین ثبات و پردلی شد بر امیر زند چیر

جنگ‌ها کردند تا شد روزگار از جنگ سیر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

از پس گوری شد و افکند تیری اردشیر

تیر بگذشت از شکمب گور و آوردش به زیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

هم کنون ز ایرانیان بی گنه جمعی کثیر

مانده‌اند اندرکف بیگانگان زار و اسیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

خود سر قاجار سر ببریده بود زان دار و گیر

نیز فرزند و کسانش زان میان گشتند اسیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

فخر ایران و فراهان خواجه بوالقاسم وزیر

آنکه کلکش وحشیان رارام کردی با صفیر

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

میر نام آور تقی خان آن وزیر بی‌نظیر

کش اتابک شد لقب زان‌پس که بد میرکبیر

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode