سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست
کآن نه راه صورت و پایست کآن راه دلست
بر بساط عاشقی از روی اخلاص و یقین
چون ببازی جان و تن مقصود آن گه حاصلست
زینهار از روی غفلت این سخنبازی مدان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲
نقشبند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
آنکه باشد بر زبانها لا احب الافلین
باقیات الصالحات است آنکه در دل حاصلست
دل مثال آسمان آمد زبان همچون زمین
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست
آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰
صورت او را ز معنی آشنایی با دلست
ورنه صورتها بسی دانم که از آب و گِلست
صورت بت کافری باشد پرستیدن ولی
بتپرست ار معنی بت بازیابد واصلست
هر که او را دیدهای باشد، شناسد صورتی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست
وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست
قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست
عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست
اهل معنی را از او صورت نمی بندد فراق
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست
عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست
این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا
همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست
سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۵ - رفیع
گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست
وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳
صفحهٔ دل بیخط زخم تو فرد باطلست
آبرو آیینهٔ ما را ز جوهر حاصلست
گر همه حرف حق است آندمکهگفتی باطلست
هرچه بیرون آمد از لب، خارج آهنگ دلست
نیست از دست تو بیرون اختیار صید ما
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست
آنچنان تنگست دست من که پنداری دلست
هم به قدر جوشش دریا تنومندست موج
تیغ سیراب از روانی های خون بسملست
وای لب گر دل ز تاب تشنگی نگدازدم
[...]