گنجور

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

در زمین تربیت نادیده چون وی حاصلی

دیده دوران ز نوع خاک و باد و نار و آب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

پر دلی شیری ز شیران سواد بینه‌اش

صولتش از دیده شیر فلک بر بوده خواب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

او ذبیح و کربلا کوی منی عمش خلیل

مادر وی هاجر دلخسته بی‌صبر و تاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

چاه اندوه دل را مختصر در جنگ دید

لیک نامد در جدل از رخصت عم کامیاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

صبر کن تا حجله عیشتو را بندم به هم

حال کاندر این زمین داری به قتل خود شتاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

از غم بی‌یاریت آمد مرا جان بر گلو

نی بدل مانده است طاقت نه به جان مانده است تاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

رخنه اندر کاخ کفر افکند و برگشت از قتال

همره فتح و ظفر در نزد شبل بوتراب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

آنقدر بر جسم آن رعنا جوان کاورد پر

پیکر وی چون هما و توسن وی چو نعقاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

تا نگردیده است جان از جسم صد چاکم روان

چون یتمم پا به بالینم بنه بهر ثواب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

پیکرش شد پایمال فرقه بی‌نام و ننگ

شد دل (صامت) چو قلب مصطفی از غم کباب

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس

 

دیده تیمور بیدار است اندر روز و شب

از پی نظم و رواج دین سالار عرب

ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۵ - بر غزل کمال خجندی

 

خاک شد این قالب افسرده در راه طلب

کام جان حاصل نشد با من ز لطفت جز غضب

گاه خرسندی ز من گاهی برنجی بی‌سبب!

گفته‌ای جانت به کام دل رسانم یا به لب؟

طغرل احراری
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵ - هشت شاعر در عرب و عجم

 

هشت تن در هشت معنی شهره‌اند اندر ادب

چار شاعر در عجم پس چار شاعر در عرب

درگه رامش «‌ظهیر» و «‌نابغه‌» هنگام خوف

گاه کین «‌اعشی قیس‌» و «‌عنتره‌» گاه غضب

ور ز اشعار عجم خواهی و استادان خاص

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

اندر اردوگاه پیرامون شوشی نیمشب

کرد از دو خادم دیرینه خربوزه طلب

بهرش آوردند و شه بنمود بر آنان غضب

کفت ازین خربوزه خوردستید بی‌شرط ادب

بامدادان چشم‌هاتان برکنم تا زان سبب

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

شاه را نیک آمد آن رفتار و وضع بلعجب

داد از آن رفتار، طهماسب قلیخانش لقب

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۹ - تضمین غزل گلزار علیه‌الرحمه

 

در مزاج عالم آرد خون فاسد چون شتاب

حکم فصد از خالق عالم رسد بر آنجنانب

تیغ ابرو بر کشد چون ذوالفقار بوتراب

ترک چشمش از خلایق خون بریزد بیحساب

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode