گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

با قدت آخر چرا سروی سرافرازی کند

از چه رو آخر صبا با زلف او بازی کند

سرو را کی می رسد دعوی بالا با قدت

پیش بالای تو میراد از چه او بازی کند

چون صبا در زلف تو پیچد پریشان بینمش

[...]

جهان ملک خاتون
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

باز شاهین امیدم اوج پروازی کند

لیک شوقم در هوای وصل شهبازی کند

تا نشانی هست در راه، از سم گلگون فیض

بانگ بر شبدیز جان زن که سبکبازی کند

با هوسناکان نفاق آمیز دارم صحبتی

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

در گلستانی که هر زاغی خوش آوازی کند

بلبل آن بهتر که ترک نغمه پردازی کند

روز روشن وقت صورت بازی آیینه است

هست عیبی در هنر آن را که شب بازی کند

ترکش پرتیر گردد بال مرغان هوا

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۹

 

هر که اوقات گرامی صرف خودسازی کند

خانه اش سازست چون جان خانه پردازی کند

همچو اخگر زود خاکسترنشین خواهد شدن

هر سبک مغزی که چون آتش سرافرازی کند

هر که خواهد بر سر زانوی خوبان جای خود

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode