گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد

 

بی شکوهت اصفهان پربیم و پر فریاد بود

همچو بی ملاح مان کشتی بروز باد بود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۶

 

رشتهٔ کژ داشتی در سر مگر خاقانیا

گر زمانه پای بندت ساخت ویحک داد بود

از سرت بیرون کشید آن رشته در پایت ببست

چون فرو دیدی نه رشته کهن و پولاد بود

خاقانی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » ایدل اندر پرده تقدیر کس را راه نیست

 

آنکه ارکان ممالک را سپهر داد بود

..... کوه حلمش باد بود

..... پیش لشکر یأجوج ظلم

حکم او سد سدید عدل را بنیاد بود

ملک دین و دولت از تأثیر کلک ورای او

[...]

امامی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بود

شمع ما از بینوایی شرمسار باد بود

از لب زخم شهیدان جوش می‌زد شکر دوست

لیک در گوش حریفان ناله و فریاد بود

حسن طاعت بین که در محشر شهیدان ترا

[...]

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۳

 

آسمان تا بود، با ما بر سر بیداد بود

روی ما دایم طرف با سیلی استاد بود

آستین چندان که افشاندیم دست از ما نداشت

در دل ما ریشه غم جوهر فولاد بود

سرو چون شمشیر زهرآلود می آمد به چشم

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰

 

یاد شوقی‌ کز جفاهایت دل ما شاد بود

در شکست این شیشه را جوش مبارک‌باد بود

آبیار مزرع دردم مپرس از حسرتم

هرکجا آهی دمید اشک منش همزاد بود

زندگی را مغتنم می‌داشتم غافل از این

[...]

بیدل دهلوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

مرغ دل از قید غم های جهان آزاد بود

تا به کام خویشتن در دام آن صیاد بود

روبرو شاگرد نقاشی دل از دستم ستاد

کو به فن دلبری استاد صد استاد بود

سینه کندم درغم جانان و شادم کز وفا

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode