گنجور

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸

 

باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقر

ور حقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸

 

از خطر خیزد خطر، زیرا که سود ده چهل

برنبندد گر بترسد از خطر بازارگان

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۶ - حکایت زن بازرگان کشمیری

 

خود ز رنگ زلف و نور روی او برساختند

کفر خالی از گمان و دین جمالی زیقین

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۷

 

سالها باید که تا یک سنگ اصلی زافتاب

لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۵

 

بد توان از خلق متواری شدن، پس برملا

مشعله دردست و مشک اندر گریبان داشتن

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۵

 

باد بیرون کن زسر تا جمع گردی

بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۶

 

پای بر دنیا نه و بر دوزخ چشم نام و ننگ

دست در عقبی زن و بر بند راه فخر و عار

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۴

 

گر چو نرگس نیستی شوخ و چو لاله تیره دل

پس دو روی و ده زبان همچون گل و سوسن مباش

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۷

 

آنت بی همت شگرفی کو برون ناید زجان

وانت بی دولت سواری کو فرو ناید زتن

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱ - باب پادشاه و برهمنان

 

کوه گفت: از شرم حلمش عاشقم بر ماه دی

زانکه باد ماه دی در سر کشد چادر مرا

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۳

 

هر کجا فریاد خیزد مقصد فریاد باش

سایه بر مظلوم گستر آفتاب داد باش

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۲

 

من غلام آن خط مشکین که گویی مورچه

پای مشک آلود بر برگ گل و نسرین نهاد

نصرالله منشی