گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

مینماید چند روزی شد که آزاریت هست

غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست

در گلستانی نمیجنبی چو شاخ گل جای

میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست

چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

بر دردی زآمد شد بسیار، آزاریم هست

گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست

صبر در می بندد اما نیستم ایمن زشوق

خانه ی پر رخنه ی کوتاه دیواریم هست

گو شوم ناچارو دندان بر جگر باید نهاد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

حزنی این عشق است نی افسانه چندین شکوه چیست؟

لب بدندان گیرو دندان بر جگر نه باک نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

مردم از محرومی و شادم که نومید از تو ساخت

تلخی جان کندنم امیدواران شما

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

گرد سر میگردم امشب شمع این کاشانه را

تا بیاموزم طریق سوختن پروانه را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

تلخ باشد زهر مرگ اما بشیرینی هنوز

میتواند تلخی هجران زکام من برد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

پاک بازم آرزوی دل نمیدانم که چیست

این که مردم وصل میگویند، حیرانم که چیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

می کشد غیرت مرا گر دیگری آهی کشد

زآن که میترسم که از عشق تو باشد آه او

با رقیبان خاطرت خوب است و با ما خوب نیست

کار ما سهل است اما از تو این ها خوب نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

جام یاقوت و شراب لعل خاصان را رسد

عام را کهنه سفال و دردئی اندر خور است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

باده خواهی باش تا از خم برون آرم که من

آنچه در جام و سبو دارم، مهیا آتش است.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

شد خزان و بلبل از قول پریشان بازماند

تو همان مردار مرغ بی محل گوئی هنوز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

کو جنونی تا ز رسوائی نباشد خجلتم

نقص عشق است این که شرم از روی مردم می کنم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

عید، هر کس را ز یار خویش چشم عیدی است

چشم ما پر اشک حسرت دل پر از نومیدی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است

حیف از آن اوقات مجنون را که در هامون گذشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت اول

 

بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی

ناله ام بشناسی و گوشی به فریادم کنی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت اول

 

بیا که در دل تنگ من از خزینه ی عشقت

امانتی است که روح الامین نبوده امینش

عاصی اندر خواب نام توبه نتواند شنید

گر بداند عشقبازیهای عفوش با گناه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

های و هوئی کن در این بستان که برخواهد پرید

مرغ روح از شاخسار عمر تا هی میکنی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

پیش عفوش قلت تقصیر ما تقصیر ماست

عفو بی اندازه می خواهد گناه بی حساب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

جام یاقوت و شراب لعل خاصان را رسد

بینوایان را نظر بر رحمت عام است و بس

منزل مقصود دور است ای رفیق راه وصل

باش تا مسکین لسانی خاری از پا برکشد

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode