گنجور

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳۳ - در مدح و اظهار خلوص و عرض صمیمیت

 

ای بزرگ ملک و دین از حشمت درگاه تو

یافت استم نام و خواهم بعد از این نان یافتن

از همه عالم رهی را انس با آن مجلس است

کز تو شاید انس جان از انس و ز جان یافتن

هست مداحت چو من لیکن چو تو ممدوح نیست

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۲ - در غزل است

 

رنگ گل گوئی ز خون عندلیب آمیختست

عندلیب از عشق گل نالان به حلق آویختست

بوستان در دولت گل گرد گلبن شاهوار

تاج یاقوتین ز تخت زمردین انگیختست

گل به گلبن بر درفشان با کلاه لعل فام

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۳ - در غزل است

 

عاشق خوش طبع با معشوق شیرین خوش خورد

بی دلی باید که تا با دلبری دلکش خورد

جام زرین بر نشاط درج یاقوتین دهد

تیر مشکین از کمان خوب عنبر فش خورد

باده چون آب و آتش دلبری چون ماه و مهر

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید

 

ای که در دنیا همه جدی و در دین سرسری

چون شود دنیا میسر دین نباشد بر سری

اهل دنیا ز اهل دین دورند و این اولیتر است

باکسان هرگز مبادا ناکسان را داوری

مرد دین پرور نداند ساخت با دنیاپرست

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۲ - در موعظت و نصیحت و دعوت به زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

ای شده عمر تو ضایع در تمنای محال

تا نگردانی نیت بر تو نگردانند حال

حال گردان ایزدست احوال دان ایزدپرست

کی جلالت یابد آن کو نیست مرد ذوالجلال

پادشاهی کز کمال قدرت و حکمت نمود

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عدل خدای تعالی و مدح سید فخرالدین و پدر او سید شمس الدین که هر دو رئیس شیعه در ری بوده اند گوید

 

مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد

تابدین در علم دارووار او درمان دهد

هرکه منبر جز علی را سازد او باشد چو آن

کس که مصحف را به دست کودک نادان دهد

هرکه دین آور بود در حق به حق پرور شود

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۸ - در موعظت و نصیحت و ترغیب به اختیار آخرت بردنیا گوید

 

عمرها کوتاه گشتست ای عزیزان زینهار

حسبة لله که پیش از مرگ دریابید کار

روزگار از دست ضایع گشت بردارید پای

کاروان شهر بیرون رفت بربندید بار

تاکی از غفلت به دست قهر ذوالقرنین دهر

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۲ - در موعظت و نصیحت و حقانیت مذهب اثنا عشری گوید

 

تا کی از هزل و هوس دنبال شیطان داشتن

اعتقاد اهرمن در حق یزدان داشتن

در وفای فتنه گوش عافیت برپیختن

در هوای نفس چشم عقل حیران داشتن

از عمارت کردن بیهوده در کوی هوس

[...]

قوامی رازی
 
 
sunny dark_mode