رنگ گل گوئی ز خون عندلیب آمیختست
عندلیب از عشق گل نالان به حلق آویختست
بوستان در دولت گل گرد گلبن شاهوار
تاج یاقوتین ز تخت زمردین انگیختست
گل به گلبن بر درفشان با کلاه لعل فام
راست گوئی بر قبای آبگون می ریختست
از گیاه و مرغ ماو یار ما کمتر نه ایم
کاین درو آویختست و او ز ما بگریختست
گرچه آموزم فراوانش نیاموزد همی
وان گل ناموخته با عندلیب آمیختست
گر ز ما بگریختست آن دلنواز ما چرا
خویشتن را عشق او یک باره در ما بیختست
زاتش عشق ای قوامی آبروی خود مبر
کانکه پیمود است باد او خاک بر خود بیختست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.